زندگی روزی ست برایِ محبت و عاشقی
روزِ دگر فارغ از آن عشق گشتن
عروسی زیباست در جامهُ سپیدی
سالِ دگر , بچه بغل , بیوه بودن
دوستی ست از دورانی که بچه یا جوانی
پس از آن , از او عمری جدا و دور زیستن
زندگی خندیدن , دویدن است و بازی
بعد شاید جبهه رفتن , بدونِ پا برگشتن
زندگی گاه فقط لبخندی ست
فردایش غمگین یا خشمگین گشتن
رای دادن است چون یک آزاده در بهاری
سه سالِ دیگر کنج زندانِ استقلال نشستن
سالها دیدن عکسِ یک پادشاه است
سپس بیش از سال سی تابع عمامه گشتن
زندگی کودکی یک شاهزاده ست
پس از آن , یک شهروند ساده شدن
با تمام بدبیاری , ناکامی یا بدبختی , باز زندگی
بهتر از سنگسار , طنابِ دار یا یک گلوله ست.
آناهید حجتی