سروده های نوروزی با آرزوهایی برای ایران و ایرانیان

 

 

دلم برای بهاران، بهانه می گیرد!
دو روز مانده به نوروز
تهی ترم از جام
و شب، دراز تر از طیلسان ضحاک است.
کجا برم دل را،
دلم برای بهاران، بهانه می گیرد.
کجاست گوشهء میخانه ای و عربده ای
کجاست آتش تاکی و دود منکسری!
آیا نشسته به معراج دشت های کبود،
آیا زمین اهورا، گذرگه مزدا ،
آیا جوانه ی جم / آیا دیار اوستا / خانه ی خدای خرد!
آیا سلاله یعقوب لیث صفاری
آیا قبایل هم شیون شبانه ی من؛
چه شد که گوهر دین بهی به یغما رفت
خدایگان، شنل سبز را به خاک افکند.
خدای آبادی: که عاشق همگان بود و دلسپرده ی خلق
زتختگاه خودش، ناگهان، کناره گرفت
و گوهران دهش را و داد را، گم کرد!
خدای خوبان رفت….
خدای سلطه گران با بهار دشمن بود
خدای سلطه گران از سپیده می ترسید،
خدای منتقمی بود، خود ستای و عبوس!
دو روز مانده به نوروز، آسمان ابری است؛
ازآن خرابه، خبر های داغ می آید
نشسته اند سیه جامگان دیو سپید
برای مرگ کبوتر، ستاره می شمرند.
کسی به یاد چمن نیست / عاشقی جرم است!
به آستانه درها و شمعدانی ها
شکفته خنجر کین!
دو روز مانده به نوروز:  رفته ام از یاد
تهی ترم از جام.
بهار بود که عشقت میان اشک شکست
بهار بی تو مرا کشت
هرکجا قفس است / قفس درون قفس
من کجا روم، چه کنم….. : دکتر عارف پژمان
آدينه  ۲۷ اسفند ۱٣٨۹

نوروز خوش آمدی صفا آوردی
یکبار دگر نسیم  نوروز وزید/ دلها به هوای روز نو باز تپید
نوروز وبهار وبزم یاران خوش باد/درخاک وطن ،نه در دیارتبعید
نوروز خوش آمدی صفا آوردی/غمزخم فراق را دوا آوردی
همراه تو باز اشک ما نیز دمید/ بویی مگر از میهن ما آوردی!
بر سفرهی هفت سین نشستن نیکوست
هم سنبل و سیب و دود ِ کُندر خوشبوست
افسوس که هر سفره کنارش خالی ست
از پاره دلی گمشده یا همدم و دوست
هر چند زمان بزم و نوش آمده است ،
بلبل به خروش و گل به جوش آمده است ،
با چند بهار ، لاله ی خفته به خاک ،
نوروز کبود و لاله پوش آمده است!
نوروز رسید و ما همان در دیروز
در رزم نه  بر دشمن شادی پیروز
این غُصّه مرا کشت که دور از میهن
هر سال سر آمد و نیامد نوروز !
نوروز نُماد جاودان نوشدن است/تجدید جوانی جهان کهن است
زینها همه خوبتر که هرنو شدنش/باز آور ِنام پاک ایران من است
دلتنگ ز غربتیم و شادان باشیم
از آنکه درست عهد و پیمان باشیم
بادا که چو نوروز رسد دیگر بار
با سفرهی هفت سین در ایران باشیم : نعمت آزرم

چهار ترانه برای این روزها
عید آمد و ما لختیم
: عید آمد و آسمان_ گریان داریم
چشم_ نگران و دل_ بریان داریم
لختیم که اهل دین قبامان برُدند
عوریم که پیرهن ز قرآن داریم
آرزوی باران: عید آمد و اندوه فراوان داریم
چشم ِ نگران به حال ِ ایران داریم
از سیل سی و دوساله مان قحطی زاد
زانروست که آرزوی باران داریم
عزم عبور : زان ظلم کز اهل ِ دین به ایران داریم
قوت غم و دردِ کهنه بر خوان داریم
چشمی به ستاره ای و عزمی به گذار
زین شبکدهء سیاهکاران داریم
بویهء آزادی: ازوحشت دین دلی هراسان داریم
چون بویهء آزادی انسان داریم
ژرفای شب ایستاده برجای اما
امیّد به خورشید درخشان داریم: محمد جلالی (م. سحر)
پنجشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۸۹

آن برگ‌های سبزِ سرآغاز سال کو؟
گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟
شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟
پر میزند دلم به هوای غزل، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟
گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟
 تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگ‌های سبزِ سرآغاز سال کو؟
رفتیم و پرسش دل ما بیجواب ماند
حال سؤال و حوصله ی قیل و قال کو؟
قیصر امین پور

عید ا یرا ن
عید ا یرا ن ‌تو مخوان روز_ یک_ فروردین
بلکه آن روز که آزادی_ ملت ، تضمین
همه آ زا د و برابر ، همه مومن به صلاح
شک و ترد ید شده محو ، در آ‌غوش  یقین
نظر_ فقه معزز به مسا جد ، اما
امر دولت ، همه  منفک  ز سر _ مذهب  و د ین
عصر_ آزاد‌گی و عهد_ مروت حا کم
عشق ، غالب شده بر موعظه ی نفرت و کین
مرد و زن ، همره و در قافله ی کار و تلاش
تا همه بو م شود ، ‌پهنه‌ای از باغ بر ین
فره هشیار ، که تاریخ دگر باید خواند
عید ا یرا ن ‌تو مخوان روز_ یک_ فرورد ین
بلکه آن روز که آزادی ملت ، تضمین
امر دولت ، همه  منفک  ز سر مذهب و د ین
دکتر منوچهر سعادت نوری

Read more on Chain of Poems on Nowruz  

سال نو گلباران و خجسته باد
سالی همراه با رقص و شادمانی، تندرستی و خوشنودی، صلح و آرامش و دوستی

مجموعه ی گل غنچه های پندار

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!