اګربرخی از مردم خاورمیانه طماع حسود تمامیت خواه و متعصب نبودند آیا بهتر نبود؟

ګر مردم خاورمیانه طماع  حسود تمامیت خواه و متعصب نبودند آیا بهتر نیود؟  در مثلا آمریکا آقای جورج بوش سفید پوست از حزب جمهوری خواه  موقع ریاست جمهوریش تمام میشود و بعد از دو دوره ریاست جمهوری مثل بچه آدم جایش را به حزب مخالف یعنی دمکراتها میدهد و حتی رییس جمهور جدید را با خوشرویی در کاخ سفید می پذیرد و با او ګب دوستانه میزند شاید آقای بوش هم از کارها وبرنامه های آقای باراک اوبامان که یک اسم آفریقایی را بدک میکشد و فرزند یک سیاهپوست آفریقای و یک مادر سفید پوست آمریکایی است هم اصلا خوشش نیآمد یادم هست که کسی از وی قبل از رییس جمهور شدنش پرسید که شنیده ایم که اسم دیګر شما حسین است همان سیدالشهد که در کربلا شهید شد و هم پدر وی و هم پدر بعدی او یا ناپدری اش هردو مسلمان بودند و باحتمال وی هم تحت تاثیر هر دوی آنان تا اندازه ای قرار داشته است خصوصا اینکه او در کشورهای مسلمان و در بین مسلمانان زندګی میکرده است  ولی یادم هست که او ګفت نه اسم دیګر او استیو است ولی در هنګان برګزاری جشن او بنام حسین نامیده شد  اګر وی مسلمان نباشد  ګرایش و یا حبی بایست به مسلمانان و اسلام داشته باشد  ولی دیدیم که نه برای روی کار آمدن او جنګ ګرفتاری پیش آمد و نه مشګلی دیګر  .

جورج مثل بچه بقول معروف آدم صندلی ریاست را به یکی که ظاهرا نقطه مقابل او بود تحویل داد  وبدون سرصدا رفت  ولی در کشورهای ما آقای قذافی چهل سال مثلا رهبر یا ریاست رهبری و یا دیکتاتور و یا هر چیز دیګری بوده است حالا به کسی نظیر خودش تسلیم نمیشود و مثل کنه به تخت ریاست و یا رهبر چسبیده است و حاضر است که نیمی از مردمش را بکشد ولی دست از رهبری  برندارد. او با توپ تانک به جنګ مردمی میرود که اورا نمی خواهند و آقازاده هایش هم برای رهبری دندان تیز کرده اند وحاضر نیستند که دست از حکومت مطلقه دیکتاتوری خود بردارند وبهر بهای حاضرند که مردم را بکشند ولی رهبر باشند؟  در یمن هم نظیر همین است آقایی که سی سال حکومت کرده است باز حاضر نیست کنار برود و ریاست را به جوانان ترها واګذار کند  خوب مرد حسابی سی سال حکومت برایت کافی نبوده است در صورتیکه  رییسان جمهوری سایر کشورها بعد از چهارسال یا هشت سال مثل بچه آدم کنار میروند وبا توپ تانک هم برای چسبیدن به صندلی ریاست با مردم خود نمی جنګند؟  می بینید که این تمامیت خواهی چه مشګلی شده است هرکه به تخت می نشیند و مثلا رییس جمهور میشود دیګر ول کن معامله نیست و تا آخر عمر میخواهد رییس باشد و بعد از خودش هم آقازاده هایش یک بیک رییس بشود  ګور بابای مردم  مارا نمی خواهند غلط میکنند پوستشان را میکنم  آنان را میکشم که مرا نخواهند من رییس هستم رهبر هستم انقلاب کردم با امپریالیستها جنګیده ام من به ګردن این ملت حق دارم بایست آنان برده و بنده من باشند  زنانشان طمعه شهوت من و فک فامیل و قبیله ام هستند و مردانشان غلامهای حلقه بګوش های من باید باشند.

  آقایان اسم ریاست جمهوری را با اسم قاتل حرفه ای و دیکتاتور خون آشام ضحاک صفت عوضی ګرفته اند  خوب برای همین تمامیت خواهی هاست که کشورهای ما اینقدر عقب افتاده شده اند و ابر قدرتها هم که مرتب کیش کیش میکنند تا بتوانند همه مارا معلوتر بدبخت تر محتاج تر بسازند وهم بتوانند آت آشغالهایشان را بما بفروشند و آن سهم کمی را هم که از فروش مواد اولیه و نفت بما داده اند پس بګیرند  حسادت هم یک بلای بدی که ما با آن درګیر هستیم اګر کسی هم خوب کاربکند از روی حسادت برایش درد سر درست میکنیم  تمامیت خواهی وحسادت هر دو بلای جان مردم ما هستند  در مقیاس کوچکتر هم آقایی که مثلا رییس یک اداره شده است  میخواهد دیګران را که آنجا سابقه کار دارند و کارها را خوب بلد هستند کله پا کند تابتواند دوستان خودش را سر کار بیاورد و بدین ترتیب با تمامیت خواهی و حسادت به آنانی که بهتر از او میفهمیدند و تجربه کاری داشتند شرکت را از بین میبرد وشرکتی که سود آور بوده است را تبدیل به شرکتی میکند که زیان میدهد مشګل دیګر ما همان تعصب است که بنام تعصبهای دینی خرافی و یا زبانی و قومی دیګران را که خوب کار میکنند پس میزنیم تا خودمان با تعصبهای خرکی خودمان پا برجاباشیم  خوب هرکسی که در خاورمیانه به دنیا آمده در خانواده هایی مختلف به دنیا آمده است  و باورهای ارثی دارد که از محیط پدر مادر معلم و دیګران کسب کرده است  حالا مردم ما برای خاطر آن باورها با یکدیګر ضدیت میکنند  و توانهای خود را فرسایش میدهند و از بین میبرند   مثلا آقای اوباما حتی ممکن است مسلمان هم قبلا باشد ولی رییس جمهور شد ولی یک مثلا خاورمیانه که مسلمان هم هست فقط دوستان مثلا بهایی یا صوفی دارد بخاطر اینکه حاضر نیست که به باورهای دوستان یا فامیل خود توهین کند از کار برکنار میشود  اګر مردمان ما بتوانند از شر این رزایل راحت شوند ما هم شاید مثل اروپا و یا آمریکا از لحاظ علمی بشوم زیرا این مفهموم دیګرقدیمی شده است که اروپایی ها میګفتند که آنان نژاد بهتر و باهوش ترند .

 اکنون میبینیم که مثلا هندیها ی فقیر و یا چین با آنهمه مشګلات دارند بسوی تمدن صنعتی پیش می تازند   اګر به نقشه نګاه کنید اکثر کشورهای خاورمیانه هم وسیع تر و هم کم جمعیت تر و هم از لحاظ مواد اولیه غنی تر از هند و چین هستند  حالا چطور آنان به پیش هستند و ما به عقب ګردهای تاریخی  قبول ندارید که نتیجه اش فساد  تمامیت خواهی دزدی  غارتګری رشوه خواری و تعصبهای خرکی است؟  تعصبهایی که شخص را کور میکند و حتی ممکن است که به خودش هم ضربه بزند  ؟ هرکسی که رییس جدید جمهور میشود بایست با کشت کشتار مقام خود را از قبلی ها پس بګیرد  و هر دولتی هم که عوض میشود با جنایت جنګ و کشت کشتار است  خوب چرا در غرب نیست؟ چرا ما نبایست یاد بګیریم که به حق دیګران احترام بګذاریم  یکی که حتی قرآن نخوانده است خود ش را مسلمان میداند و یک نفر دیګر که قرآن را حفظ کرده تنها به دلیل دګر اندیشی کافر حساب میشود؟ چرا ؟  آنکسی که در بحث و دلیل و منطق کسری میآورد ششلول می کشد و شمشیر از غلاف بیرون میآورد   و آنکسی که دستش به دم ګاوی ګیر کرده است دیګران را سربه نیست میکند و یا حق حقوقشان را بالا میکشد  دستهای ګدایی آقایان و یا خانمهایی که پستی و مقامی دارند مثلا مهندس ناظر شهرداری و کارمند آن اداره هستند مثل ګدای سامره دراز است   و کارمند صدیق و زحمت کشی را تنها بخاطر اینکه دوستان بهایی دارد اخراج میکنند  و به او میګویند اګر در روزنامه ها برعلیه بهایی ها فحاشی کنی سرکار میتوانی برګردی   خوب با این تفاضیل آیا با اینهمه خود خواهی و مشګلات  آن میتوانیم امیدوار باشیم که به قافله تمدن صنعتی و علمی دنیا میرسیم؟  و جوانان ما میتوانند در میدانهای علمی و ورزشی وهنری بالندګیهایی کنند و ګل سرسبد باشند؟ یا اینکه ما به سرکول هم میزنیم  و سرهم کلاه میګذاریم حق هم را بلع میفرماییم و تعصب های خود را پاس نګه میداریم  و البته یک قسمت هم تقصیر سیاست خارجی غارتګر است که دلشان میخواهد که ما اینطور باشیم  یک خانم آلمانی میګفت  راست و دروغش ګردن وی  وقتی هیتلر یهودیان را به کوره های آدم سوزی میبرد  یهودیان برای اینکه چند ساعت بیشتر زنده باشند  چون مثل اینکه ګازهای سمی سنګین تر از هوا بودند دیګران را به زور زمین میزدند و روی آڼان میرفتند که تا بتوانند هوای غیر سمی تنفس کنند و بیشتر بچه ها قربانی افراد قوی تر میشدند و زیر دست پای آنان جان میدادند .

 حالا نقل ماست  کلاه برداری و دزدی در سطح دزدان عظیم شان مثل آقایان شیوخ غارتګر عرب  خوب دیګران هم از روی ناچاری و یا شاید بر طبق برنامه ریخته شده سرهم کلاه میګذارند و دزدی های کوچک میکنند و بدین وسیله اعتماد و دوستی ها براحتی برای خاطر پول و موقعیتها از بین میروند  و همه بهم بد بین  میشوند و دوستی و اعتماد ها می میرند و بهرکه خوبی کنند تاوانش را باید با اذیت شدن پس بدهند  خوب  بدین ترتیب ما و آقایان رهبران ما بازیچه ابرقدرتها و وجدانهای خراب خودمان هستیم  یانه ؟

آی آزادی! اگر روزی به سرزمین من رسیدی، در قالب پیرمردی سیاه پوش با ریش سپید و عبای سیاه  با لهجه ای غریب و فرهنگی عرب و چشمهایی  سرد وترسناک نیا. برای مان  از مرگ نگو. به گورستان نرو ، گورستان پایان است ، نباید آغاز باشد. این بار توی دهان هیچ کس نزن، وعده ی توخالی نده، نفت را بر سر سفره ها نیار، نان  مان را بر سر سفره ها یمان باقی بگذار. از آب و برق مجانی نگو. از تلاش  انسانی بگو، از سازندگی و آبادانی بگو. از تعهد کور نگو ، از تخصص و دانش و شور بگو.

آی آزادی! اگر روزی به سرزمین من رسیدی، با شادی بیا . با چادر سیاه و تهجر و ریش  نیا، با مارش نظامی و جنگ نیا ، با آواز و موسیقی و رنگ بیا. با تفنگ های بزرگ در دست کودکان کوچک نیا، با گل و بوسه و کتاب بیا. از تقوا و جنگ و شهادت نگو، از انسانیت و صلح و شهامت بگو. برایمان از زندگی بگو، از پنجره های باز بگو، Roman”> دلهای ما را با نسیم آشتی بده، با دوستی  و عشق آشنایمان کن. به ما بیاموز که چگونه زندگی کنیم، چگونه مردن را به وقت خود خواهیم آموخت. به ما شان انسان بودن را بیاموز، به خدا ” خود” خواهیم رسید.

آی آزادی ، اگر به سر زمین من رسیدی ، بر قلبهای عاشق ما قدم بگذار ، مهرت را در دلهای ما بیفکن تا آزادگی در درون ما بجوشد و تو را با هیچ چیز دیگری تاخت نزنیم.  با هر نفس یادمان بماند که تو از نفس عزیز تری!  بدانیم که آزادی یک نعمت نیست، یک مسولیت است . به ما بیاموز که داشتن و نگهداشتن تو سخت است! ما را با خودت آشنا کن، ما از تو چیز زیادی نمی دانیم. ما فقط نامت را زمزمه کرده ایم. ما به وسعت یک تاریخ از تو محروم مانده ایم. ای نادیده ترین !اگر آمدی با نشانی بیا که تو را بشناسیم ..

هان !آی آزادی ، اگر به سرزمین ما آمدی ، با آگاهی بیا . تا بر دروازه های این شهر تو را با شمشیر گردن نزنیم، تا در حافظه ی کند تاریخ نگذاریم که  تو را از ما بدزدند ، تا تو را با بی بند و باری و هیچ بدل دیگری اشتباه نگیریم. آخر می دانی؟  بهای قدمهای تو بر این خاک خون های خوب ترین فرزندان این سرزمین بوده است. بهای تو سنگین ترین بهای دنیاست. پس این بار با آگاهی بیا.

  با آگاهی. با آگاهی

 قمپز ( در اصل قپوز) نام توپی است که عثمانی‌ها در سلسله جنگ‌هایی که با ایران داشته‌اند مورد استفاده قرار می‌دادند. این توپ اثر تخریبی نداشت چرا که در آن از گلوله استفاده نمی‌شد و فقط از باروت و پارچه‌های کهنه که با فشار درون لوله توپ جای می‌دادند تشکیل شده بود. هدف از استفاده آن ایجاد رعب و وحشت در بین سپاهیان و ستوران بوده است.  در جنگ‌های اولیه بین ایران و عثمانی، این توپ نقش اساسی در تضعیف روحیه سربازان ایرانی داشت ولی بعدها که دست آنها رو شد، دیگر فاقد اثر اولیه بود و هر گاه

صدای دلخراش این توپ به صدا در می‌آمد، سپاهیان می‌گفتند: نترسید، قمپز در کردند

در يک ايميلی که لينکی به يک سايت دولتی وابسته به بسيج و سيد علی خامنه ای داشت آمده بود،

در يک جمع بسيجی، سيد علی خامنه ای با گذاشتن زبانش به چشم يک جوان کور بسيجی چشمان اورا شفا داده است.

ولی در سايت اين پرسش مطرح نشده بود که اگر کسی از همين بسيجی ها سوزاک، سفليس، يا ايدز و بيماری های مقاربتی داشته باشد چگونه بايستی شفا پيدا کند. نقش آقای سيد علی خامنه ای چه خواهد بود؟؟

در پرسش اشکال نيست…  هر اشکالی هست در فکر نادرست است…

زنی رو به خدا کرد و گفت: چرا باید دیه ما نصف مردها باشد؟
خداوند مهربانانه فرمود: بنده ی من!
اگر با کشتن، تو را از شوهرت بستانند،
به او بیست میلیون می رسد،
ولی اگر او را بکشند تو صاحب چهل میلیون می شوی
زن خندید و گفت: خدایا حکمتت را شکر !!

این هم نوعی ماله کشیدن به روی تبعیضه دیگه…

 

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!