طرحهای جدید استعمار و استحمار بین المللی

طرحهای جدید استعمار و استحمار بین المللی   اکنون شاید برای بسیاری از ما روشن شده است که استعمار نوین دیګر مجبور نیست که برای استعمار واستحمار نیرو پیاده کند و مثل سابق افسران سربازان و یا مامورین خود رابرای کنترل و بردګی مردم دیګر و کشورهای در حال توسعه ګسیل کند  از میان همان مردم اشخاص خود را انتخاب میکند و چون پول و ثروت  دارد و نیز منابع خبری در اختیارش هست هرکه را بخواهد به ارش میرساند و هرکه را نخواهد به قهر میفرستد و بعد از هر شلوغی خود دوباره مهره های خود را سرجاهایی که میخواهد می نشاند  مشګل ما هم اختلاف بین مردم تمامیت خواهی جهل  فساد  روشوت خوری  تفرقه ای است که بین مردم ما جاسازی کرده ا ند  برای اینکه بتوانیم با مشګل هایمان کنار بیآییم بایست به سلاح علم  دانش امروزی  تساهل   پیشرفت صنعتی مجهز بشویم  بقیه راه ها خطاست  جوانان ما احتیاج به عشق محبت  دانش  کار مسکن و حمایت دارند  بایست اینها را از آنان دریغ نکرد تا در میدانهای علمی و ورزشی به بالندګی بپردازند  شیوخ مسن و یا جوان که بر روی میلیاردها ثروتهای ملی مردم خوابیده اند و از آن توپ تانګ میخرند وبر سر ملتهای خود که آزادی و ترقی میخواهند میکوبند همان نمایند ه ګان استعمار استحمار کهن هستند که منافع آن راهمراه با منافع شخصی خود میخواهند حفظ کنند  البته آنان هم برای استعمار ارزشی ندارند و احتمال ثروتهای دزدی شده آنان مصادره خواهد شد  و آنان تنها دزدانی بوده اند که برای اربابان ثروت ذخیره  نموده بودند   تمایم این تفرقه ها و این تمامیت خواهی ها و این منم منم کردنها و این بت تراشی ها و این آتش اختلافها ریشه اش در زیر سر استعمارګران ګذشته است که رخت نو پوشیده و وارد میدان شده اند. 

   مشګل ما ریشه های عمیق تری دارد تفرقه و بیداد ظلم و تمامیت خواهی دزدی فساد نفرت و تفرقه ها همانطوریکه در اروپا و یا آمریکا ملتهایی جورواجور تحت یک سیستم اداره میشوند  ماهم همه یک ملت بزرګ هستیم که شاید ګفتن ملت خاورمیانه و یا ملتهای مسلمان شده که شامل آسیای مرګزی و شمال آفریقا و خاورمیانه است بتواند همه مارا در بر بګیرد   ملتهایی که در این منطقه جغرافیایی زندګی میکنند کم بیش بهم شبیه هستند و دارای سابقه های تاریخی مشترک هستند  متاسفانه اسلام درعوض وحدت برای همه کسانی که به این دین شاخته شده اند تفرقه بیشتر را هدیه آورد جنګهای بین شیعه و سنی و نداشتن اتفاق بین امپراتوری ترک زبان عثمانی و امپراتوری ترک پارس زبان ایران نیز از این هدیه های تاریخی است که با کمک استعمار و استحمار بین المللی بین ملتهای ما تفرقه های وحشتناک انداخته اند  یادم میآید که روزی سفیر ترکیه در تهران میګفت که اګر ما در ګذشته با هم وحدت داشتیم امروزه مردم ما زندګی بسیار بهتری داشتند  ولی متاسفانه  خرافه پرستی  جهل تمامیت خواهی و ظلم زور ملتهای مارا پاره پاره کرده است و هر روز هم بر آتش این تفرقه هیزم انبار میګردد.  آذربایجانیها  و یا ترکان یا تورانی ها همیشه یک جز از ملتهای ما بوده اند  و در سایر اقوام خاورمیانه یا اسلامی تنیده شده اند  شهبانوی ایران آذربایجانی است  و نیز قاجاریه همه از ترکان بوده اند که باسایر ملتهای درهم و تینده شده بودند  ولی مشګل اساسی ما چیز دیګری است   اختلاف بین زن ومرد  و یا آزار زنان توسط مردان و در نتیجه نداشتن وحدت بین آنان  زنانی که به خود سوزی دست  میزنند و زنانی که خود کشی میکنند همه براین داستان حکایت دارند که مورد ظلم و جور قرار میګیرند  و البته آنان هم به موقع ضربه های کاری را اګر بتوانند به مردان جامعه خواهند زد  پس وحدت و دوستی بین زن مرد دختر و پسر واجب است که به حق هم تجاور نکنند و باهم مهربان باشند  از بین بردن تقلید و باورهای خرافی و جهل و ریشه کن کردن تمامیت خواهی ها و ساختن بت های مقدس خیالی  و بعد از این ها درمان میلیونها شاید حدود سی میلیون معتاد  نداشتن کار و کمبود مسکن  نداشتن شغلهای  بازده  تولیدی  نه تنها دلالی و واسطه ګری  داشتن دانشګاه ها ومدارس فنی و صنعتی کافی برای جذب نیروی جوان.

 اکنون شاید بیش از پنج میلیون تنها ایرانی در غرب به دریوزګی مشغولند و بسیاری از جوانان تحصیکرده ما کارګران بدنی غربی ها هستند  نمونه های بسیاراست  که دکتر فیزیک ایرانی دم موکت چرخ میکند و مهندس ایرانی عروسک تعمیر مینماید   بعد هم یک حکومت فدرال از تمامی ملتهای خاورمیانه  در همان ترکیه هم به کردها امکانهای مساوی نمی دهند  این یک مشګل عمومی در کشورهای پاره پاره ماست که میخواهند بیشتر و بیشتر بین ما نفاق بیاندازند  اختلاف بین ترکها و کردها در ترکیه  و نظیر آن نیز دنباله همان برنامه است  تفرقه بیانداز و حکومت کن و غارت نما؟  همه زبانها و ګویش های ملتهای ما محترم ارجمند هستند و بایست به همه آنان رسیدګی کرد  از ترکی آذری ګرفته تا ترکی ترکستانی و تاجیکی و پښتو و عربی وبلوچی و غیره همه بایست دارای ادبیات زنده و ارجمند باشند  درست مثل اینکه شما وقتی به یک ګلستان میروید  تمامی ګلهای یک رنګ ویک بو نیستند و زیبایی در ګوناګونی است  ولی ما بایست در ګوناګونی وحدت داشته باشیم  سعدی  حافظ مولوی عطار و دیګران این راهها را بما نشان داده اند  تفرقه بین سنی  شیعه  بهایی  یهودی مسیحی و زردشتی  صوفی و دراویش  و… به نفع استعمار و استحمار بین المللی است  و نیز تفرقه بین ترک  لر  کرد بلوچ  فارس  عرب  و… نیز از همان منبع ریشه میګیرد  تنها راه رهایی ما وحدت در کثرت است و دوستی و اتحاد بین همه ملتهای خاورمیانه و همه مذهب ها و بی مذهب های ملتها ما و در غیر این صورت بازیچه استعمار واستحمار بین المللی خواهیم شد  و کسانی مانند سرهنګ قذافی میخواهند خدایان ما باشند و به زور سرنیزه و کشتار بر ما حکومت کنند و مارا در جهل خرافات  تمامیت خواهی تفرقه افکنی و دزدی فساد رشوه خواری ونفرت نګه دارند  تا خودشان و اربابانشان به غارتهای فرهنګی و سیاسی و اقتصادی شان ادامه بدهند و یک مشت مردم علیل و بیکاره  دزد دلال و تفرقه زده را برای ما بیادګار بګذارند که از حسادت و کلاهبرداری میخواهند نمونه باشند و در نفرت و رشوه خواری میخواهند قهرمانان باشند یګ مشت خود خواه تمامیت طلب که کشورهای مارا از بنی ببرند و مردم ما را برده وار راهی کشورهای مثلا پیشرفته کنند  درست مثل سابق که کشوری فتح میشد  زنان و کودکان به کنیزی و غلامی میرفتند و مردان یا کشته میشدند ویا اسیران جنګی و بردګان پیروزمندان  خر همان خر است منتهی پالونش عوض شده است   ایکاش که مردم یا ملتهای ما هم از این خواب خرګوشی بیدار میشدند و دزدان و تمامیت خواهان را به زباله دانهای تاریخ می سپردند و با وحدت اتحاد عشق و دوستی و تساهل و کار و دانش کشورهایمان را دوباره می ساختیم. 

و عوض دشمنی بین زن مرد  و ترک کرد  و عرب و عجم دوستی و محبت هدیه میآوردیم   که همه باریک داریم و برګهای یک شاخسار  سراپرده یګانګی بلند شد  به چشم بیګانګی در هم ننګرید    جاییکه دین سبب ذلت و عقب افتادګی و نزاع باشد بی دینی بهتر است   که ای برادر در روضه قلب جز ګل عشق مکار  که اینها ګفته های حضرت بهاالله است که توسط دیګران به بی انصافی ګفتار ضاله نامیده میشود  نمیدانم که کجای این ګفته ها ظلالت دارد و چرا بایست به ګفته های ضاله رابطه داده شود؟  شاید شما بدانید  ؟   که بنی آدم اعضای یک پيکرند که در آفرینش زیک ګوهرند   که چو عضوی بدرد آورد روزګار  دګر عضو ها را نماند قرار  توکز محنت دیګران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی   شما همه ګلبرګهای یک ګلبن هستید  که شرق غرب  شمال و جنوب همه بایست متحد بشوند 

 

شما کجا بوديد؟ 

در کنگره حزب کمو‌نسیت شورو‌ی سابق در هنگام سخنرانی نیکیتا خرو‌شچف که با تقبیح جنایت‌های استا‌لین جهان را شگفت‌زده کرد یک نفر از میان جمعیت فریاد برآورد: رفیق خرو‌شچف، وقتی بی‌گناهان اعدام می‌شدند، شما کجا بودید؟ خرو‌شچف گفت: هر کس این را گفت از جا برخیزد. اما هیچ کس از جایش تکان نخورد. خرو‌شچف ادامه داد: خودتان به سوال خودتان پاسخ دادید.

در آن زمان من همان جایی بودم که الان شما هستید

منبع: کتاب «دومین مکتوب» نوشته پائولو کوئلیو

 

شیخ و مریدان

مریدی ترسان نزد شیخ برفت و عرض بکرد : یا شیخ خوابی دیدم بس عجیب ، خواب دیدم گدای سر چهار راه از من کمک قبول نکردی و بگفت که تو تحریمی.

شیخ فرمود : کمی دیر خواب دیدی. گامبیا و امبیا و سنگال نیز ایران تحریم بکرده اند.

حیرانم ازاین عجایب تودرتو***دگران را برق بگیرد مارا جرقه ی پتو!

و مریدان همی گریستند.

= = = = = = = = = = = = = = = = =

مریدی “تگری زنان” نزد شیخ برفت و گفت یا شیخ حالم دریاب که بغایت رسید.

شیخ فرمود : مریدا تو را چه شده ؟

عرض کرد : مرادا ! چشمانم ز حدقه درآمده ، خون در کله ام جمع بشده ، جهان در پیش چشمانم تیره گشته و شاخی بر سرم سبز شده.

شیخ فرمود : چیزی نیست ، یحتمل بعد از اخبار BBC ، اخبار بیست و سی بدیده ای.

و مریدان نعره ها و فغان ها زدند.

= = = = = = = = = = = = = = = = =

شیخ را پرسیدند : از برای چه ساکتی ؟

فرمود : سکوتم از رضایت نیست ، دلم اهل شکایت نیست.

و مریدان از هوش برفتندی.

= = = = = = = = = = = = = = = = =

روزی شیخ به گشت و گذار در نت همی پرداخت و لکن سرعت اینترنت ایران به سرعت الاغ پیر لنگ لوکی می مانست که کُره ای در شکم دارد و باری بر کول !

پس هیچ سایتی نبود مگر آن که تا لود شدنش شیخ چهار رکعت نماز همی گذاردی.

نوبت به لغت نامه دهخدا برسید . شیخ به انگشت تدبیر اینتر بزد و

بالا آمد آن صفحه ی نحس شوم *** دق دهنده ی مردم مرز و بوم

پس شگفتی مریدان را درگرفت. شیخ را پرسیدند : یا شیخ این لغت نامه ای بود. این دیگر چرا ؟

شیخ بگریست

لغتنامه مملو زلغات کهن و نو***چه ربطی داشت به سیاست و پو.ر.نو

که چنینش کردند پیلتر و مسدود *** گناه دهخدای ادیب دیگر چه بود ؟

و مریدان آنقدر بگریستند و نعره کشیدند تا تسمه موتورشان بسوخت.

= = = = = = = = = = = = = = = = =

مریدی بر سر زنان نزد شیخ برفت رقعه ای به شیخ داد و عرض کرد یا شیخ قبض گازتان آمد.

فغان و ناله از مریدان برخاست.

شیخ گریان فرمود : کاش قبض روح می شدیم و قبض گاز نمی شدیم ، حال آن کلنگ بده ببینم.

مرید عرض کرد : یا شیخ این کلنگ نیست قبض است.

فرمود : هرچه که هست خانه مان را ویران بکرده.

پس نیک در قبض نگریست که صفرهایش از قبض برون زده بود.

فرمود : به گمانم هیزم نیز گران گشته. بگردید و تپاله جمع کنید که گر آن هم گران شود بی گمان بیچاره ایم.

خوشا تپاله و وفور بی مثالش *** نه به این گاز و بهای بی زوالش

و مریدان خون بگریستند .

= = = = = = = = = = = = = = = = =

شیخ را پرسیدند : اینترنت ایران به چه ماند ؟

فرمود : به زنبور بی عسل.

عرض کردند : یا شیخ ، اینکه قافیه نداشت.

فرمود : واقعیت که داشت .

و مریدان رم کردندی و به صحرا برفتندی.

شاملو

«من خويشاوند هر انسانی هستم که خنجری در آستين پنهان نمی‌کند. نه ابرو درهم می‌کشد نه لبخندش ترفند تجاوز به حق نان و سايه‌بان ديگران است. من يک لر ِ بلوچ ِ کرد فارسم، يک فارس‌زبان ترک، يک افريقايی اروپايی استراليايی امريکايی ِ آسيايی‌ام، يک سياه‌پوست زردپوست سرخ‌پوست سفيدم که نه تنها با خودم و ديگران کمترين مشکلی ندارم بلکه بدون حضور ديگران وحشت مرگ را زير پوستم احساس می‌کنم. من انسانی هستم ميان انسان‌های ديگر بر سيارهٔ مقدس زمين، که بدون حضور ديگران معنايی ندارم. ترجيح می‌دهم شعر شيپور باشد، نه لالايی.»

 

خدایا باز امشب مانده ام در کارهایت
من بگویم یا نگویم ؟
من بگویم اندکی از این جهان بی عدالت گونه ات ایا؟
تو میدانی جها نت روزکی صد بار حلق بی کسان را میفشارد سخت
نگو یادت نمیاید، ز قرانت خودم خواندم که یاد بی کسان هستی
چه شد اینک کف هر کوچه و برزن
یکی بی کس
دو دست فقر را بر زانوان غم بکرده است تا
خدایا تو ندیدی کودکان فقر بدون اندکی خواهش
به این پهنای پستی پا نهند هر روز
خدایا تو زنان بیوه را ایا نمیبینی
برای اندکی نان از برای رنگ زرد کودکان خویش
غذای رنگرنگ کرکسان سرخ رو را میپزند هر روز
خدایا این چه طرز خلقت زن بود
یکی حور و یکی چون دیو
یکی مرمر یکی چون پایه های دیگ؟
خدایا تو ندیدی گریه های دختر زشتی
که خواهد چون زنان در گرم اغوش یکی ارام
شبی را دور از اندیشه های زشت و بی شویی کند فردا
خدایا نیک میدانی چه سنگین است غم زشتان چو بر سیمای
زیبایی شوند خیره
چه سهمگین هست خدایا گویمت یا مهر خاموشی نهم بر لب
خدایا خلق کردی خود، تو خود کردی تو خود اوردیش دنیا
ولی اینک چرا غمگین به یک گوشه رها یش این چنین کردی
خدایا اندکی با حرفهای من تو همره شو
خدایا رنج معلولان مفلوک را تو میدانی
خدایا دخترک کور است، ان مرد نابیناست، پیر مرد بی پاست
این چه طرز خلق کردن بود؟
در این دنیا فروش جنس معیوب چه بسا زشت است؟
احسن الخالق چنین خلقت؟ خدایا خود جوابم ده؟
خدایا من دلم تنگ است
و ادم بودنم دیگر کنون ننگ است
چه شد، این عقل من بر احسن الخالق مشکوک است
خدا گر اشتباهی بر من عا صی کنی وارد
باز بر خودت کردی
که عقل هم خلقت الله است

 

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!