وانگهی

وقت بر آمدن است از سیاهچاله…

وقت برداشتن کوله بار است و سنگفرش خیس را بوسه‌ دادن. درین بهارخاکستری هیچ چیز شاعرانه تر از پرواز نیست…و هیچ چیز شاعرانه تر از نامه‌ای که به مقصد نمیرسد نیست. هیچکس شاعر تر از پرنده نیست و هیچ چیز شعر تر از آواز آن پرنده نیست…و پرنده همان نامه‌ای هست که به مقصد نمیرسد.

پرنده که میخواند، شعر میشود و چون پر میگشاید از بالهای ابر آلودش هزاران قطره باران می‌بارد. مقصدش برکه منزوی جنگلی‌ است در دوردست…افق در افق دوردست.. و هر بساوش ناممکن قطره‌های بارانش با آب گنگ برکه،حلقه‌های متوالی ترانه‌ای ناب است که سروده نمی‌شود…و چنانچه سروده شود، حاصلش جوشش شرابی سی‌ ساله در بطن برکه است که اگر بنوشمش، اگر بنوشمش، وای اگر بنوشمش:

وانگهی

رنج در کف دستانم بدل خواهد شد به کاغذی مچاله، حواله به سوی سطل زباله….

پی‌ نوشت: در زبان فارسی لغت‌هایی‌ هست که ` مثل خوره در انزوا روح انسان را ` میخورند. مثل خیلی‌ چیزهای دیگه، معلوم نیست از کجا تو فکر و ذهن آدم جا خوش می‌کنن. یکی‌ از اون لغت ها، واژه “وانگهی” هست. “به نظر من “وانگهی” یک لغت مهجور و فراموش شده، ولی‌ در عین حال خیلی‌ مهمی‌ هست. این همون واژه‌ای هست که می‌تونه قطره‌ها رو با عملکردی جادویی و تغییر دهنده به دریا تبدیل کنه: “قطره قطره جمع گردد، وانگهی دریا شود”. هیچ فکر کردین اگر “وانگهی” نباشه، این قطره‌ها چه جوری قرارهست که به دریا تبدیل بشن؟ “وانگهی” نقطه عطف تبدیل شدن قطره‌ها به دریا، یا به عبارت دیگه متامورفوزیسی تعیین کننده برای اونها محسوب میشن.

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!