۲۸ ماه مه ۱۹۶۱، روزی که آقای پتر بننسون Peter Benenson مقالهای تحت عنوان «زندانیان فراموش شده» در هفتهنامه ابزرور The Observer انگلستان انتشار داد هرگز به مخیلهاش نمیتوانست خطور کند که این کار او مقدمه تشکیل بزرگترین تشکیلات بینالمللی حقوق بشری شود، و پنجاه سال بعد نزدیک به سه میلیون نفر داوطلب در سطح جهان به صورت سازمان یافته ایده انسانی او را دنبال کنند. آقای بننسون در مقاله خود با اشاره به خبر مربوط به دو دانشجو که صرفا به خاطر سر کشیدن نوشابهای به «سلامتی آزادی» در پرتغال به زندان افتاده بودند، از افرادی یاد کرد که روزمره در گوشه وکنار جهان به دلایل عقیدتی یا سیاسی به زندان میافتند و یا احیانا شکنجه و اعدام میشوند و از خوانندگان خود خواست که برای آزادی این گونه زندانیان تلاش کنند. به فراخوان آقای بننسون با بیش از هزار نامه پاسخ داده شد، و طولی نکشید که «عفو بینالملل» به مرکزیت لندن در انگلستان پا گرفت و اکنون با نزدیک سه میلیون عضو در بیش از ۱۵۰ کشور جهان به فعالیت مشغول است.
آقای بننسون نوشته بود که «هر روز هفته که شما روزنامهتان را باز کنید، گزارشی از نقطهای درجهان را میبینید که کسی به دلیل اینکه عقیده ویا مذهبش مورد خوشآیند حکومت کشورش نبوده زندانی شده، شکنجه ویا اعدام شده است. ملیونها نفر درجهان در زندان و پشت میلههای آهنین قرار دارند وشمارشان روز به روز بیشتر میشود». این سخنان واقعیتی را بیان میکرد که در طول ۵۰ سال گذشته تغییر چندانی نکرده است. ولی بیان همین واقعیت کافی بود که وجدان افرادی را تکان دهد و آنان را وادارد تا در فاصله دو ماه دور هم جمع شوند و سازمانی را بنیان نهند که برای تحقق حقوق و آزادیهای مصرح در اعلامیه جهانی حقوق بشر در سطح جهان مبارزه کند. در آغاز، این فعالیت به مبارزه برای آزادی «زندانیان وجدان» – کسانی که صرفا به دلایل عقیدتی یا سیاسی و فعالیت مسالمتآمیز به زندان افتادهاند – محدود میشد، ولی در طول زمان دایره فعالیت عفو بینالملل به مصادیق وسیعتری از حقوق بشر گسترش یافت و از قطع شکنجه و لغو مجازات اعدام تا تأمین حقوق زنان، کارگران و اقلیتهای مذهبی و ملی/قومی و تا پیکار جهانی برای مجازات مجرمان علیه بشریت را در بر گرفته است. امروز کمتر مسئله مربوط به حقوق بشر و نفی خشونت است که عفو بینالملل در آن فعال نباشد.
عفو بینالملل از آغاز به صورت یک سازمان مرکب از اعضای داوطلب شروع به کار کرد و تا به امروز به صورت دموکراتیک از سوی اعضای آن اداره میشود. هیچ نیرو و نهاد سیاسی یا اجتماعی، دولتی یا غیر دولتی، از قدرت، نفوذ یا امتیاز خاصی در آن برخوردار نیست و به خصوص هیچ قدرت حکومتی در اداره یا تعیین خط مشی آن دخالتی ندارد. سازمان از مراحل آغازین خود بر بیطرفی سیاسی و عقیدتی خود و استقلال از حکومتها اصرار داشته است و برای تأمین آن عملا برنامهریزی کرده است. برای مثال، فعالیت سازمان در دهه ۶۰ میلادی به این صورت شروع شد که اعضا به تشکیل گروههای محلی بپردازند و هر گروه سه زندانی وجدان را تحت حمایت خود بگیرد و برای آزادی آنان تلاش کند. در اوج جنگ سرد بین بلوک شرق و کشورهای غربی، انتخاب این زندانیها کار سادهای نبود. سازمان برای رفع هر گونه شائبه موضعگیری سیاسی مقرر کرد که هر گروه محلی یک زندانی از بلوک شرق بگیرد، یکی از کشورهای غربی و یکی از جهان سوم. ولی به رغم همه این تلاشها، سازمان بارها از سوی حکومتهای غربی به طرفداری از کمونیزم متهم شده بود و در عین حال کشورهای کمونیستی و دیکتاتورهای جهان سومی آن را آلت دست کشورهای غربی قلمداد میکردند (که هنوز هم میکنند).
در هر صورت، به جرأت میتوان گفت که امروز کمتر زندانی سیاسی یا عقیدتی در دورافتادهترین نقطه جهان است که نام عفو بینالملل را نشنیده باشد و یا اگر نام یک زندانی سیاسی یا عقیدتی به این سازمان برسد سازمان برای احقاق حقوق او مبارزه نکند. محوریترین طریق این مبارزه در عین حال سادهترین آن نیز هست: نامهنویسی اعضا به مقامات یک کشور برای آزادی یا تأمین حقوق زندانی و یا به خود زندانی برای اعلام همدردی و تقویت روحیه او. یعنی هر روز هزاران عضو عفو بینالملل از گوشه و کنار جهان در حال نامه نویسی به این یا آن مقام حکومتی یا زندانی سیاسی در نقاط مختلف جهان هستند تا شاید بتوانند یک زندانی را که حتا شاید نتوانند نام او را تلفظ کنند از بند آزاد سازند یا از غم و رنج او بکاهند. اینها انسانهایی مانند من و شما هستند که با پرداخت حق عضویت به عفو بینالملل پیوستهاند و بخشی از وقت خود را در روز، هفته یا ماه نیز به این کار میگذرانند. اینان صرف نظر از گرایش سیاسی یا عقیدتی زندانی به دفاع از او میپردازند و چه بسا به نفع زندانیانی تلاش میکنند که به لحاظ عقیدتی یا سیاسی در قطب مخالف آنان قرار گرفته است. و این بزرگترین خصیصه انسانی عفو بینالملل است.
این فعالیتها البته اثر دارد. عصبانیت حکومتهای مستبد و سرکوبگر از عفو بینالملل که همواره با اتهاماتی علیه این سازمان ابراز شده است به بهترین وجهی حاکی از تأثیر این فعالیتها است. در ایران نیز هم در حکومت شاه و هم (بیشتر) در دوران جمهوری اسلامی، حمله به عفو بینالملل و متهم کردن آن به وابستگی به قدرتهای غربی و استعماری همیشه رواج داشته است. این حکومتها در عین حمله به عفو بینالملل میخواهند چنین وانمود کنند که تلاشهای این سازمان بیفایده است. ولی آزادی هزاران زندانی سیاسی که در طول ۵۰ سال گذشته از سوی این سازمان به عنوان زندانی وجدان شناخته شدهاند و اعضای سازمان برای آزادی آنان به تلاش پرداختهاند این ادعا را باطل میکند. حتا رژیمی مانند جمهوری اسلامی که در نقض حقوق بشر و بیاعتنایی به نهادهای حقوق بشری در جهان بینظیر است نتوانسته دامنه این فعالیتها را انکار کند. برای مثال در یک مورد، در سال ۱۳۸۲، آقای ضیاییفر، دبیر «کمیسیون حقوق بشر اسلامی» به خبرگزاری ایران گفت که در طول سال بیش از ۱۲ هزار نامه اعتراض به نقض حقوق بشر «آن هم نه از حکومتها که از شهروندان عادی دیگر کشورها دریافت میکنیم»، و از تأثیرات سوء نقض حقوق بشر بر تحولات سیاسی و روابط خارجی آن و سرمایهگذاری در ایران اظهار نگرانی کرد.
اظهارات آقای ضیاییفر واقعیت دیگری را که در بالا به آن اشاره شد نیز مطرح میکند: سرازیر شدن بیش از ١٢٠٠٠ نامه در یک سال به سوی ایران نشانه آن است که ١٢٠٠٠ نفر انسان خارجی مستقل و خیراندیش ساعتی را به تمرکز روی یک مسئله حقوق بشری ایران گذراندهاند، از وقت خود زدهاند، نوشتهای فراهم کردهاند و آن را به صندوق پست انداختهاند – بدون اینکه احیانا کوچکترین رابطهای عاطفی یا اجتماعی یا سیاسی با قربانی داشته باشند یا احیانا بتوانند نام او را بعدا به خاطر بیاورند. بدون تردید، اکثریت نامههای سرازیر شده به سوی ایران از سوی اعضای سازمان عفو بین الملل بوده است که از گوشه و کنار جهان به این کار دست زدهاند. این سربازان بینام و نشان حقوق بشر در سراسر جهان در خلوت خانه یا در جمع گروههای کوچک نامه مینویسند و با رعایت اتیکت کامل، خشنترین مستبدان جهان را به رعایت حقوق مردم زیر دست آنان فرا میخوانند – و از اینکه نامههایشان عموما بیپاسخ میماند نیز دلسردی به خود راه نمیدهند!
عفو بینالملل همان طور که اشاره شد فعالیتهای گسترده دیگری نیز دارد که به صورت کارزار (کمپین)های مقطعی یا درازمدت به آنها میپردازد. یکی از دیرپاترین این کارزارها برای لغو مجازات اعدام بوده که تا به حال موفقیتهای زیادی در سطح جهانی داشته است. این سازمان همچنین در تلاش برای تأسیس دادگاه بینالمللی جنایی و تصویب معاهدات بینالمللی در مورد حقوق زنان، کودکان، اقلیتها، علیه شکنجه و سایر اسناد حقوق بشری دخیل بوده و در تحقق آنها نقش زیادی داشته است. کارزار علیه خشونت علیه زنان و علیه فقر و گرسنگی و برای تأمین نیازهای اولیه انسانی نیز در سالهای اخیر در دستور کار این سازمان قرار گرفته است. گسترش دامنه فعالیتهای عفو بینالملل، فرای مبارزه برای آزادی زندانیان وجدان که از آغاز در مرکز فعالیتهای آن قرار داشته است (و البته هنوز هم ادامه دارد)، مباحثی را در درون این سازمان پیش کشیده است و برخی این گسترش را به زیان فعالیتهای اصلی سازمان ارزیابی میکنند. ولی سیاستگذاری در سازمان، همچون اداره آن، به صورت دموکراتیک انجام میگیرد و این گسترش نیز با تصویب هیئت امنای منتخب اعضا از پایین به بالا شکل گرفته است.
سازمان عفو بینالملل یک تشکیلات تماما داوطلبانه و متکی به عضو است. این سازمان نیز مانند هر نهاد انسانی دیگر در طول عمر ۵۰ ساله خود دچار اشتباه شده و فراز و نشیبهایی داشته است. در یکی دو مورد، سازمان بر اساس اطلاعاتی عمل کرد که بعدا معلوم شد بیپایه بوده است و سازمان بعدا از این اشتباه خود پوزش طلبید. چند ماه پیش نیز اعلام شد که کمیته اجرایی بینالمللی سازمان برای پایان دادن به کار دبیر کل خود و معاون او بیش از یک میلیون دلار به آن دو پرداخته است – موضوعی که طبیعتا مورد اعتراض بسیاری از اعضای سازمان قرار گرفت. ولی این اشتباهات هیچ از اهمیت کار سازمان عفو بینالملل و اعضای آن نمیکاهد. اعضای این سازمان مصداق بارز این سخن هستند که میتوان از جان اف کندی رییس جمهور مقتول دهه ۶۰ آمریکا به عاریت گرفت: نپرسید که «حقوق بشر برای من چه کرده است؟» از خود بپرسید که «من برای حقوق بشر چه کردهام؟» – سخنی که باید آویزه گوش همه ایرانیانی باشد که به جای اینکه خود کاری برای حقوق بشر انجام دهند مرتبا یاگاه و بیگاه از سازمانها و فعالان داوطلب حقوق بشری خرده میگیرند!
Iran Emrooz