دغدغه همایونی

از قدیم و ندیم گفتن که در دروازه رو می‌شه بست ولی در دهن مردمو نمی‌شه بست، بخصوص مال یه مشت مردم حسود ندید بدید رو که هیچوخ نمیتونن بفهمن که اعلیحضرت رضا جون چه قدر از جونشون واسه این مردم حاضرن مایه بذارن؛ اون حرف مفت زنایی که میگن اعلیحضرت مدتهاست که حسابشون رو با سیاسیون داخل ایران جدا کرده‌اند و بهرکی که ته ریش داشته باشه یا اینکه کراواتی نباشه دور از جون محل سگ‌ نمیگذارن خیلی‌ خیلی‌ واسه خودشون شیکر زیادی میخورن….من خودم اون روز به اتفاق چن نفر دیگه شرفیاب بودم که…

اعلیحضرت رضای دوم جلوی چشم همگی‌ به سرآشپز دستور دادن تا زمانیکه زندانیای سیاسی که توی ایران اعتصاب غذا کرده اند، از زندون خلاص نشدن و به نشانه همبستگی‌ با ملت، بستنی اکبر مشدی باید از منوی دسر بعد از غذا حذف بشه…که چشمتون روز بد نبینه که یه دفه مامان جون شهبانوشون یه جیغ بنفش کشیدن و شروع کردن به هوار هوار کردن که ” مادر، مبادا یه همچین کاری بکنی ها…ای‌‌ مردم بچه‌ام داره از دست میره، آهای خلق خدا…بچه‌ام اگه شیرینی‌ نخوره دیپرس می‌شه…آهای بی‌ ناموسای سیاسی، الهی جزّ جیگر بزنین….آخه مادر، تو شاهنشاه اون مملکتی، چیکار به اون الاغا داری”…

خلاصه از این جور حرفا که یه دفه، حالت غش بهشون دست داد و از حال رفتند…که هر چی‌ از اون صحنه واسه تون بگم بازم کمه…

از یه طرف من و اون ملکه زیبایی‌ سابقمون، دوشیزه “آزنین نافشار جمع” شروع کردیم به آب پاشیدن به صورت شهبانو، از یه طرف دیگه اون کمونیست سابق که حالا دیگه خونه زادشون شده با دوربینش اینور اونور میپرید و فیلم میگرفت….شازده اعلیحضرت هم که حسابی‌ دستپاچه شده بود هی‌ میگفت: “مامان جون، مامان جون، غلط کردم…غلط کردم…شما درست میگی‌…بیا بجاش شیکر میخورم…من اصلا ‌همش شیکر میخورم…من همیشه شیکر زیادی میخورم…”

از همه جالبتر، توی اون هیرویری، پیشخدمت فیلیپینی شون یه چشمک امیلدا مارکوسی بهم زد که یعنی‌ اون طرف رو نیگا کن، که دیدم مریم رجوی روی عادت همیشگیش داره پای تلفن به مرکز اورژانس میگه بجای آمبولانس، ماشین آتش نشانی‌ بفرستن….

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!