زنجیره ای از ” لندن” : در زبا نه های آتشین سروده ها

 

به مناسبت آتش افروزی ها و ناآرامی های اخیردر لندن و سرایت آن به سایر شهرهای انگلستان

کنون زمان علاجست نی زمان لجاج
یکی متاب سر از رسم و راه اهریمن
مرا به یاد یکی چاره آمدست شگرف
که تازه گردد ازو جان جادوی جوزن
شنیده ام که سفیری ز انگلیس خدای
دو سال رفت که سوی ری آمد از لندن
شگرف دانش و بسیار دان و اندک حرف
درازفکرت و کوته بیان و چرب سخن
کنون به سوی سفیر از پی شفاعت خویش
به عجز ولابه وتیمار وآه ومحنت و رن
وسیله ا ی بگمار و رسیله ا ی بنگار
فروغ صدق بجوی ودر دروغ مزن ..: میرزا حبیب الله شیرازی متخلص به قاآنی

سوی لندن گذر ای پاک نسیم سحری
سخنی از من بر گو به سر ادوارد گری
کای خردمند وزیری که نپرورده جهان
چون تو دستور خردمند و وزیر هنری
انگلیس ار ز تو می خواست در آمریک مدد
بسته می شد به واشنگتون ره پرخاشگری
تو بدین دانش، افسوس که چون بیخردان
کردی آن کار که جز افسوس از وی نبری
بر گشودی در صد ساله فرو بسته ی هند
بر رخ روس و نترسیدی ازین دربدری
بچه ی گرگ در آغوش بپروردی و نیست
این مماشات جز از بیخودی و بیخردی
اند ر آن عهد که با روس ببستی زین پیش
غبن ها بود و ندیدی تو زکوته نظری
تو خود از تبت و ایران و زافغانستان
ساختی پیش ره خصم ، بنائی سه دری
از در موصل ، بگشودی ره تا زابل
وز ره تبت ، تسلیم شدی تا به هری … : ملک الشعرای بهار

نه ز هر جنگل و هر بیشه غضنفر خیزد
یا ز هر آتش سوزنده سمندر خیزد
از پروس است که ژنرال هنرور خیزد
مرد از لندن و پاریس کجا برخیزد ؟… : حسن وحید دستگردی

گزیده ای از شعر لندن : ، عصر باران
شب ، همه شب ، باز باران ، دائماً چتر است و باران است و بارانی
شهر، شهر بی نگاهی است کشف های تازه را ناخواسته، بدرود گفته
خانه ها با پله های چوبی پيچان سرد ، دلمرده ، نمور و تار
هست فريادی اگر ، نجواست ، يا صدای سوت کشتی ، يا ترن
يا کارخانه يا طنين خسته ی زنگ کليسا… : محمد زهری

اما و اما ، اینجا ماه شهر است
پل لندن فرو می ریزد ، می ریزد
اینجا شادگان است…، می بارد
شهید پتروشیمی می بارد ، می بارد
باران مهلک می ریزد ، بعد پوست ، بعد استخوان
بعد اما ، بعد سال گذشته پنج نفر مردند از شرجی بعد
می مردم ، من ازتومی مردم ، بعد ازاستخوان ، بعد ازپوست ..هوشیارانصاری فر

زمین فریبنده تر از این متاعی ندارد که عرضه کند
احساس ندارد آنکه بی تفاوت از کنارش می گذرد

چشم اندازی دل انگیز به شکوهش
لندن در جامه ی فاخرش

زیبایی سحرگاهان، سکوت و عریانیش
آرمیدن زورقها، برجها، گنبدها، تماشاخانه ها، و معابدش

با آغوش باز به چمنزاران و سپهر
هر گوشه درخشان است در آسمان پر مهر

خورشید هرگز چنین زیبا سربرنیاورده بود
نه حتی در هنگام زایش در اولین دره، یا در اولین صخره و یا تپه

هرگز ندیده بودم رودخانه چنین آرامش داشته باشد
و هرجا که بخواهد به آرامی بخرامد

خدای مهربان: شهر در خواب فرو رفته است
همه در آرامش به سر می برند : ویلیام وردزورث (مترجم: ناشناس)

مجموعه ی گل غنچه های پندار

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!