«خاتون» و «جامعه مذهبی» ایران

انتشار یک ویژه‌نامه حجیم به عنوان ضمیمه روزنامه دولتی ایران در این هفته سرآغاز موج جدیدی از کشمکش و اختلاف در میان اصولگرایان حاکم شده است. موضوع این ویژه‌نامه که تحت عنوان «خاتون» نشر یافته، زن و حجاب است. بحث در باره این دو مقوله البته در بین سردم‌داران جمهوری اسلامی تازه نیست، و کمتر روزی است که این وکیل یا آن وزیر یا مقام روحانی یا پلیس یا فلان «کارشناس» در این باره داد سخن ندهند. ولی اختصاص نشریه‌ای به قطر بیش از 250 صفحه به این موضوع از ناحیه یک جناح حکومتی بی‌سابقه است. مخالفان در جناح مقابل که سر و صدای زیادی در این باره به راه انداخته‌اند انگیزه‌های شومی در پشت آن دیده‌اند، ولی ظاهرا انگیزه عمل چیزی بیش از تبلیغات انتخاباتی نبوده، و همین امر بیش از هر چیز دیگر عصبانیت آنان را برانگیخته است. اقدام این جناح و واکنش خصمانه جناح مخالف، هر دو در حکم اذعان به این واقعیت است که حجاب اجباری یک عامل باخت در رأی‌گیری‌های جمهوری اسلامی است و برخورد تساهل‌آمیز با این مسئله می‌تواند رأی بخش عظیمی از جامعه را جلب کند.

مسایل زنان همواره از دلمشغولی‌های عمده سردم‌داران جمهوری اسلامی بوده است. رژیم حاکم بر ایران، وجود زن را جرم می‌شناسد و او را به این دلیل با حجاب اجباری و تبعیض‌های گوناگون برای تمام عمر مجازات می‌کند. رژیم البته برای توجیه سیاست خود در این زمینه به متون مذهبی متوسل شده است، و از این رو این سیاست در سال‌های اول پس از انقلاب واکنش زیادی در بین قشرهای سنتی و مذهبی جامعه ایجاد نمی‌کرد. ولی تحولات اجتماعی و فرهنگی بزرگی که در دو سه دهه گذشته در جامعه ایران رخ داده وضعیت را به کلی تغییر داده است. پدیده دین‌گریزی که در واکنش مستقیم به حکومت دینی در ایران شکل گرفته است، همراه با افزایش سطح آموزش عالی و آشنایی نسل جوان با فرهنگ‌ها و ارزش‌های جوامع دموکراتیک که به یمن انقلاب ارتباطات (ماهواره و اینترنت) به سرعت به جامعه ایران منتقل می‌شود، ضریب پذیرش سیاست‌های زن‌ستیزانه حاکمیت را در بین مردم به شدت پایین آورده است. امروز نه تنها گروه‌های لاییک و آزاداندیش جامعه (که همواره با این فرهنگ و سیاست مخالفت می‌کرده‌اند)، و بلکه بخش بزرگی از قشرهای مذهبی ایران نیز در برابر سیاست‌های زن‌ستیزانه حاکمیت به مقاومت برخاسته‌اند.

نمود این تحول بزرگ را در جامعه ایران به دو صورت می‌توان دید. یکی افزایش روز افزون ناله‌ها و شکایت‌هایی است که از سوی سردمداران جمهوری اسلامی پیوسته در مورد پدیده «بدحجابی» شنیده می‌شود و یا تهدیدهای غلاظ و شدادی که مقامات امنیتی و قضایی و پلیس مرتبا علیه بدحجابان صادر می‌کنند. این تهدیدها هر چند وقت یکبار عملا نیز به مرحله اجرا در می‌آید و مردم در این جا و آن جا شاهد برخوردهای فجیع مأموران حکومتی با دختران و زنان جوان می‌شوند. مقامات حاکم و پلیس می‌دانند که در مقابله با «بدحجابان» در خیابان‌های تهران و شهرهای بزرگ دیگر، در یک نبرد بازنده درگیر هستند، و اقدامات آنان جز آزار و اذیت قربانیان این سرکوب و خشم و نارضایی مردم نتیجه‌ای به بار نمی‌آورد. بی‌دلیل نیست که به رغم این سرکوب‌های ادواری خشن، گرایش جوانان به شادی و پایکوبی و شرکت در پارتی‌های مختلط و مراسم عمومی مانند «جشن آب پاشان» رو به افزایش است و دختران و پسران با شجاعت تمام از هر فرصتی برای شکستن مرزهای تحمیلی رژیم بهره می‌گیرند.

نمود دیگر این تحول، در مقاطع خاصی مانند انتخابات ظهور پیدا می‌کند. در این مورد از یک سو، رژیم در آستانه انتخابات از میزان سرکوب خود علیه جوانان و به خصوص زنان جوان کم می‌کند، و سطح «تحمل» نیروهای انتظامی و امنیتی بالا می‌رود. از سوی دیگر، نامزدهای انتخاباتی برای جذب رأی این قشرهای جامعه به تکاپو می‌افتند، و احیانا وعده‌هایی می‌دهند که هم برخلاف سیاست‌های کلی رژیم است و هم خود می‌دانند که قصدی بر اجرای آن ندارند. گفته‌های آقای احمدی‌نژاد در آستانه رأی‌گیری ریاست جمهوری سال ۸۴ را که لباس و موی زنان و جوانان را مسئله دولت ندانسته بود و چنان سخن می‌گفت که گویی حکومت به این مسئله کاری نخواهد داشت (و در ویژه‌نامه خاتون نیز نقل شده است) همگان شنیده‌اند. در عین حال، همگان می‌دانند که دو دوره حکومت او شاهد یکی از خشن‌ترین و وسیع‌ترین عملیات پلیسی و امنیتی علیه زنان و جوانان به بهانه لباس و موی آنان بوده است. 

علاوه بر این، نامزدهای انتخاباتی به خوبی از تأثیر زیبایی و جاذبه‌های جنسی برای تبلیغات آگاهند و در بهره‌گیری از آن‌ها در تبلیغات انتخاباتی خود در دوره‌های اخیر ابایی نداشته‌اند. در رأی‌گیری سال ۸۴ نه فقط احمدی‌نژاد و نامزدهای اصلاح‌طلب و بلکه حتا هاشمی رفسنجانی نیز در بهره‌گیری از پسران و دختران جوان، با آرایش‌ها و پیرایش‌هایی که در شرایط عادی آنان را با خفت روانه سلول‌های پلیس می‌کرد، با یک‌دیگر مسابقه گذاشته بودند. یک روی این پدیده، نفاق و دو رویی فاحش و شرم‌آور مقامات حاکم بر رژیم است که در آستانه رأی‌گیری‌ها چنین می‌کنند و چنان وعده می‌دهند و بعد که خر آنان از پل گذشت از سرکوب و آزار و اذیت همان جوانانی که پل پیروزی آنان بوده‌اند ابایی ندارند و یا در برابر سرکوب آنان سکوت پیشه می‌کنند. روی دیگر آن، اما، تأثیر تعیین کننده این قشر بر نتیجه رأی‌گیری است که نامزدها به دنبال آن هستند. این تأثیر ناشی از همان تحول اجتماعی و فرهنگی بزرگ در جامعه ایران است که در بالا از آن یاد شد.

اکنون نیز که به رأی‌گیری مجلس اسلامی نزدیک می‌شویم جناح‌های مختلف حاکمیت برای کسب صندلی‌های هرچه بیشتر در آن خیز برداشته‌اند. اسفندیار رحیم مشایی رسما می‌گوید که احمدی‌نژاد به دنبال آن 15 میلیون رأیی است (به ادعای حاکمیت) که در سال 88 به او رأی نداده‌اند. ارزیابی آنان این است که در فقدان نامزدهای اصلاح‌طلب هوادار جنبش سبز (که به احتمال زیاد از صافی شورای نگهبان نخواهند گذشت)، و یا حتا در صورت حضور آنان، آرای این بخش از جامعه در اختیار کسانی قرار می‌گیرد که از تظاهر به مذهب و حجاب دوری کنند و ارزش‌های نوین نسل جوان امروز را بپذیرند. از این رو، در یک اقدام متهوّرانه به نشر ویژه‌نامه خاتون دست می‌زنند – کاری که خشم رقبای اصول‌گرا و روحانیان حاکم را بر می‌انگیزاند – و بیشتر به دلیل این احساس که ممکن است شانس پیروزی آنان را در رأی‌گیری اسفندماه آینده بالا ببرد. اقدام مشایی و شرکا در نشر خاتون ممکن است یک بازاریابی ماکیاولیستی بیشتر نباشد، ولی بدون تردید در جذب بخشی از مخاطبان آن مؤثر خواهد بود.

مشایی و همکاران او به خوبی دریافته‌اند که برای فروش کالای خود در بازار رأی در جمهوری اسلامی باید تا آنجا که ممکن است از دین و اسلام فاصله گرفت و عرف و ایران را به جای آن گذاشت. اظهارات مشایی در یکی دو سال اخیر و نظراتی که در ویژه‌نامه خاتون مطرح شده نشان دهنده آن است که اینان سوراخ دعا را پیدا کرده‌اند. البته تا رأی‌گیری اسفندماه هنوز فرصت‌های زیادی در پیش است و مسئله آن رأی‌گیری فعلا مطرح نیست. مسئله این است که حاکمیت به واقعیت فرار مردم از مذهب پی برده است. یک جناح سعی دارد با استفاده از این واقعیت، از مذهب فقاهتی فاصله بگیرد تا شاید جایی در میان مردم باز کند. و جناح دیگر که از امکان موفقیت طرف مقابل نگران است به وحشت می‌افتد، واکنش نشان می‌دهد و در مقام توبیخ و تعقیب آنان بر می‌آید. احمدی‌نژاد و یاران او هر عیب و نقصی که داشته باشند دست کم در درک این مسئله از بسیاری از اصلاح‌طلبان پیشی گرفته‌اند.

برای مثال، اصلاح‌طلبان غالبا بر نمادهای مذهبی تأکید می‌کنند و با ادعاهایی از قبیل این که «جامعه ایران مذهبی است» (کدام جامعه نیست؟) اصرار دارند همواره با زبان و نمادهای مذهبی با مردم سخن بگویند. اینان حتا جنبش سبز را، در عین این که بر رنگارنگی آن تأکید دارند، رنگ اسلامی می‌دهند. در خارج کشور اصرار دارند با روسری و ته ریش و یقه باز در مجامع و رسانه‌های تصویری ظاهر شوند، و یا وقتی به نام جنبش سبز کانال تلویزیونی راه می‌اندازند (رسا) نه فقط آن را به گرایش سیاسی خود در جنبش سبز محدود می‌کنند و بلکه با نمادهای روسری و یقه باز، مهر سیاه ایدئولوژیک خود را نیز بر صفحه تلویزیون می‌کوبند. اینان بر اساس کدامین داده و واقعیت می‌پندارند که اگر با زبان و نماد مذهب سخن بگویند، سخنشان در بین مردم ایران برد بیشتری دارد؟ آیا مجاهدین خلق که بیش از سه دهه است هم‌چنان روسری بخشنامه‌ای را بر سر زنان عضو خود محکم بسته‌اند (به رغم این که به مردان خود کراوات بخشیده‌اند) توانسته‌اند به این دلیل در بین «مردم مذهبی» ایران جایی باز کنند؟ می‌توان گفت که احمدی‌نژاد و مشایی و یارانشان نبض مردم ایران را بهتر درک کرده‌اند و اگر فردا در یک مسابقه انتخاباتی با حضور اصلاح‌طلبان برنده شدند نباید تعجب کرد و بدون دلیل فریاد تقلب سر داد. 

Iran Emrooz 

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!