دو مشاور، دو گرایش سبز

اردشیر امیر ارجمند و مجتبی واحدی دو گرایش درون جنبش سبز را در خارج کشور نمایندگی می‌کنند. یکی هم‌چنان بر طبل اصلاح‌طلبی می‌کوبد و خط خاتمی و موسوی خوئینی‌ها را دنبال می‌کند تا شاید راهی برای کنار آمدن با ولی فقیه بیابد، و دیگری فاتحه اصلاح‌طلبی را خوانده است و از لزوم تغییرات بنیادین در نظام سیاسی کشور سخن می‌گوید. یکی خود را سخنگوی «شورای» مجهول «همآهنگی راه سبز امید» می‌خواند و از اعتبار میرحسین موسوی هزینه می‌کند، و دیگری از خود مایه می‌گذارد و سخن خویش را عرضه می‌دارد. یکی رسانه تصویری «رسا» را به نام جنبش سبز به راه انداخته و آن را در قالب گرایش‌های سیاسی و ایدئولوژیک خود محدود کرده است، و دیگری برای رساندن پیام خود به مردم از رسانه توده‌ای اینترنت و رسانه‌های متنوع دیگر استفاده می‌کند. یکی شعار «همه با هم» را به «همه با من» (یا «همه با ما») خلاصه کرده است، و دیگری از لزوم تشکیل «کنگره‌ای با حضور همه مخالفان» سخن می‌گوید. یکی مشاور ارشد میرحسین موسوی بوده است، و دیگری مشاور ارشد مهدی کروبی.

جنبش سبز گرچه در ابتدا پیرامون کارزار انتخاباتی میرحسین موسوی شکل گرفت، ولی دامنه آن بسیار فراتر از هواداران یا رأی‌دهندگان به او بوده است. در واقع شروع جنبش را باید از حرکت اعتراضی مردم پس از انتخابات ۱۳۸۸ به حساب آورد. در این حرکت، هواداران و رأی‌دهندگان دو نامزد رقیب، میرحسین موسوی و مهدی کروبی با شعار مشترک «رأی من کو؟» به میدان آمدند. بسیاری از اینان کسانی بودند که در عین مخالفت با جمهوری اسلامی و تنها به صورت تاکتیکی به یکی از این دو نامزد رأی داده بودند. از سوی دیگر قشر عظیمی از مردم که اصلا در رأی‌گیری شرکت نکرده بودند نیز به این حرکت اعتراضی پیوستند. شعارهای بعدی اعتراضات و تظاهرات به خوبی نشان می‌داد که جنبش سبز یک حرکت ملی برای آزادی و دموکراسی است و خواسته‌های آن به مراتب از «تجدید انتخابات» فراتر رفته است. این واقعیت از خلال هویت سیاسی و اجتماعی هزاران نفر که در جریان اعتراضات دستگیر شدند و به زندان و زیر شکنجه افتادند، و به خصوص کسانی که در خیابان، زیر شکنجه و یا بر سر چوبه‌های دار مظلومانه جان باختند، نیز آشکار بود.

واقعیت رنگارنگی جنبش سبز و شمول اجتماعی و سیاسی آن بارها مورد تأیید رهبران اصلاح‌طلب آن قرار گرفت. نقطه قوت جنبش سبز نیز در این بود که توانسته بود از یک حرکت اعتراضی به روند اجرای انتخابات، به یک جنبش ملی فراگیر تبدیل شود و گرایش‌های مختلف سیاسی جامعه را، از اصلاح‌طلب تا تحول‌خواه، در بر گیرد. شعار محوری و اولیه جنبش سبز، «رأی من کو؟»، بیانگر این بود که هر فرد ایرانی صرف نظر از تعلقات سیاسی و عقیدتی‌اش از یک رأی برخوردار است و این رأی باید به صورت برابر محترم شمرده شود. این نقطه مشترکی بود که همه شرکت‌کنندگان در جنبش را به هم پیوند می‌داد و بیش از هر چیز دیگر هویت این جنبش را بیان می‌کرد. آقای موسوی البته بر خواست‌های دیگری مانند «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» تأکید می‌ورزید که با شعار محوری جنبش در تناقض بود، و یا از دهه خونین و جنایت‌بار اول انقلاب تحت عنوان «دوران طلایی» یاد می‌کرد که توهینی صریح به هوش اکثریت قاطع شرکت‌کنندگان در جنبش سبز بشمار می‌آمد.

در هر صورت، نقش محوری آقایان کروبی و موسوی (و به خصوص موسوی) در تشکیل جنبش سبز، و مقاومت آنان در برابر سرکوب‌ها و فشارهای حاکمیت، موقعیت آنان را به عنوان رهبران اصلاح‌طلب جنبش تثبیت کرد و حمایت قاطبه فعالان جنبش سبز و حامیان آن را برانگیخت. کروبی و موسوی تا اواخر بهمن سال گذشته که از سوی حاکمیت در حصر خانگی قرار گرفتند مرتبا سعی داشتند از طریق پیام‌ها و بیانیه‌های خود جنبش را زنده نگه‌دارند و به مناسبت‌های مختلف مردم را به اعتراض دعوت کنند. این فعالیت با یورش حاکمیت به خانه‌ها و حصر خانگی آنان دچار وقفه شد. علاوه بر این، حاکمیت با سرکوب‌های پیاپی راه فعالیت مسالمت‌آمیز هواداران و نزدیکان آنان را نیز مسدود کرد و بسیاری از آنان را به ترک کشور مجبور نمود. از جمله کسانی که راه خارج کشور را در پیش گرفتند، آقایان اردشیر امیرارجمند و مجتبی واحدی، به ترتیب، دو مشاور ارشد آقایان موسوی و کروبی بودند.

آقای امیرارجمند بلافاصله تشکیل «شورای همآهنگی راه سبز امید» را اعلام کرد و خود را به عنوان سخنگوی آن معرفی نمود. ایشان در عین حال، از پاسخ به هر سؤالی در مورد ترکیب و تعداد اعضای این شورا و نام و نشان اعضای آن، با توسل به دلایل «امنیتی»، شانه خالی کرد. این برخورد از همان آغاز از سوی بسیاری مورد اعتراض و قرار گرفت، و علاوه بر آن به گمانه‌زنی‌های بسیاری دامن زد. دلایل «امنیتی» هر چه که بود، در این نتیجه تغییری ایجاد نمی‌کرد که یک «شورای» مجهول اعتماد کمتر کسی را می‌توانست به خود جلب کند. البته تشکیل شورایی به این نام مسبوق به سابقه است، و طرح آن قبلا در بیانیه‌های آقای موسوی آمده بود. آقای امیرارجمند نیز ظاهرا به اعتبار آن سابقه انتظار داشته است که اعتماد جامعه ایرانی به شورایی که ایشان آن را نمایندگی می‌کرد جلب شود و مخفی ماندن آن سؤال زیادی ایجاد نکند. ولی از برخوردهای اولیه روشن بود که این انتظار تا چه حد ساده‌لوحانه و بی‌پایه است.

البته کسانی هم (مانند نگارنده) از ابتدا با حسن نیت با این اقدام برخورد کردند و قضاوت خود را تا اقدامات عملی «شورا» به عقب انداختند. اگر شورایی در کار بود و ترکیب آن، به ادعای آقای امیرارجمند، همه طیف‌های درون جنبش سبز را نمایندگی می‌کرد طبعا این خصوصیت در عملکرد آن دیده می‌شد. ولی نقطه‌نظرهای تنگ و محدود سیاسی و غلظت ایدئولوژیک بیانیه‌های صادره از سوی آقای امیرارجمند، به خوبی نشان داد که یک گرایش خاص بر این نهاد حاکم است – گرایشی که تنها بخش محدودی از جنبش سبز را می‌توانست نمایندگی کند. این خصوصیت حتا در تلویزیون «رسا» که وابسته به این نهاد است دیده می‌شود. در این جا نه فقط محتوا همان گرایش‌های سیاسی و ایدئولوژیک بیانیه‌ها را بازتاب می‌دهد و بلکه این خصوصیت در شکل نیز تعمداً به کار گرفته شده است. ظاهرا دوستان اندیشیده‌اند که تلویزیونی که به نام جنبش سبز فعالیت می‌کند باید، دست کم در شکل، نسخه بدل سیمای جمهوری اسلامی ایران باشد.

در هر صورت، شورایی با این شکل و قالب و محتوا نتیجه‌ای هم جز این نداشته است که نفوذ و اعتبار آن یک سره سیر نزولی طی کند. اکنون کمتر کسی به خود زحمت می‌دهد که حتا فعالیت‌ها و تولیدات آن را به نقد بکشد و یا به فراخوان‌های آن در داخل یا خارج کشور اعتنایی بکند. و واقعاً اگر قرار بود کسی شورایی را که میرحسین موسوی وعده آن را برای همآهنگی مبارزات جنبش سبز داده بود لوث کند آیا از این بهتر می‌شد؟ 

همان طور که در بالا گفته شد، مخفی بودن این شورا به گمانه‌زنی‌های زیادی دامن زده است. برخی معتقدند که اعضای آن منحصر به شخص آقای امیرارجمند است. بعضی سعی کرده‌اند در مورد اعضای دیگر آن حدس‌هایی بزنند، و این امر به نوبه خود تکذیب‌هایی را به دنبال آورده است. در واقع، شورا اکنون بیشتر با این خصوصیت تعریف شده است که چه کسانی عضو آن نیستند. از جمله، ما می‌دانیم که نه فقط آقای واحدی، مشاور ارشد مهدی کروبی، عضو این شورا نیست و بلکه به گفته ایشان، آقای کروبی هیچ نماینده‌ای در این شورا ندارد. و وقتی یکی از دو رهبر اصلاح‌طلب جنبش سبز در این شورا هیچ نماینده‌ای نداشته نباشد در باره ادعاهای این شورا چه می‌توان گفت؟

آقای واحدی به عملکرد «شورای همآهنگی راه سبز امید» انتقادات زیادی داشته است. او هم‌چنین پروژه اصلاح‌طلبی را پایان یافته تلقی می‌کند – پروژه‌ای را که آقای امیرارجمند سعی دارد هم‌چنان برپا نگه دارد. اکنون نیز او خواهان تشکیل نهادی ملی با شرکت همه نیروهای سیاسی شده است – که به مراتب از محدوده تنگ سیاسی و ایدئولوژیک آقای امیرارجمند فراتر می‌رود. اجرای این پروژه البته کار ساده‌ای نیست و آقای واحدی می‌تواند با مطالعه تجربه‌های پیشینی که در این زمینه در خارج کشور صورت گرفته است از آن‌ها بیاموزد. در هر صورت، برخورد و عملکرد آقای واحدی به مراتب به آرمان‌های جنبش سبز نزدیک‌تر است و طبیعتاً مورد استقبال اکثریت قاطع فعالان این جنبش و همه کسانی که خواهان ایجاد یک نهاد ملی برای دموکراسی و حقوق بشر هستند قرار خواهد گرفت.

برخورد دوگانه و کاملا متمایز آقایان واحدی و امیرارجمند که هر یک به عنوان مشاور ارشد یکی از دو رهبر اصلاح‌طلب جنبش سبز فعال بوده‌اند تأمل برانگیز است. می‌گویند فرد را باید از دوستان و مشاورانی که بر می‌گزیند شناخت. آیا می‌توان از شناخت این دو نفر به شناخت بهتر موسوی و کروبی دست یافت؟ یا رابطه در این جا وارونه است؟ به این معنا که موسوی و کروبی بیش از این که خود باشند تحت تأثیر مشاوران خود عمل کرده‌اند. آیا رادیکال بودن کروبی نتیجه حضور افرادی مانند واحدی در زمره مشاوران او بوده یا علت گزینش چنین مشاورانی؟ و آیا اندیشه تشکیل شورای همآهنگی راه سبز امید از آن ِ موسوی است که امیرارجمند آن را به مرحله اجرایی رسانده است، یا اندیشه از آن ِ امیرارجمند است که به زبان موسوی بیان شده و اکنون خود امیرارجمند به نام موسوی آن را اجرا کرده است؟ و اگر دومی صادق باشد، آیا می‌توان نتیجه گرفت افرادی مانند امیرارجمند تأثیری فراتر از این اندیشه در مواضع اتخاذ شده در بیانیه‌های موسوی داشته‌اند؟

Iran Emroz 

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!