پرده دوم: پيامى بيامد ز اسفنديار – به ان رهبر و شيخك نابكار

پيامى بيامد ز اسفنديار

به ان رهبر و شيخك نابكار

كه من در عمل يا كه در اعتقاد

ندارم به تو زره اى اعتماد

تو دانى نژاد من از اريا

نباشد درون وجودم ريا

همانند ان اريايى نژاد

نباشد درون وجودم فساد

كه اسلام من دين ايرانى است

نه از نوع تازى كه تهرانى است

بدان كه امامان و پيغمبران

امام على تا امام زمان

همه اهل ايران زمين بوده اند

همه انچنان و چنين بوده اند

و گفتا كه اى حقه باز كلك

كنم هر دونا پاى تو در فلك

بگفتا كه من لشكرت ميكشم

كه من خايه هاى تو را ميكشم

[كه من ان دو تاى تو را ميكشم]

تو دانى جهان پشتبان من است

جهان پشتبان جهان من است

جهان مخلص اريايى بود

ز نوع يكش، اسيايى بود

خصومت نورزيم بر أورشليم

نباشد چنين، كار عقل سليم

شده باطل ان حرفهاى قديم

همه حرف هايى كه ما ميزديم

همه شيخ هاى خليج عرب

به پيش من ارند عرض ادب

ببخشيد منظور من فارس بود

يهود و عرب مخلص پارس بود

بناگاه ان رهبر بى حيا

بزارى بيفتاد چون بچه ها

بر اورد فرياد كه اى خاتمى

كجايى بيا پس بده يك نمى

جوابش بداد خاك توى سرت

بخوردى تو رو دست از عنترت

برو يك كنارى بشين و بمير

مكن بيش از اين خلق ايران اسير

تكاپو بيفتاد اين رهبرى

پشيمان ز اين تك روى، خودسرى

بگرديده ناراحت از روس و ز چين

از اينكه فروشند ايران زمين

نه راهى ز پيش و نه راهى ز پس

نه دنياى خارج، نه خاشاك و خس

همانند مفلوك بيچاره اى

بزودى بميرد چو اواره اى

وليكن چه ايد سر مملكت

ز دست شروران حيوان صفت

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!