۱-
“وقتی بچه هستیم بزرگترها بهمون میگن “حق نداریم تجدید بیاریم
“وقتی بچه هستیم در ضمن میگن “حق نداریم راجع به چیزی نظر بدیم
برای همین در بزرگسالی به طور ناخود آگاه در هیچ چیزی تجدید نظر نمیکنیم…..
***
۲-
!وقتی بچه هستیم بهمون میگن اصلا به کسی اعتماد نکن
بعد هم میگن ” آدم باید نفس خودش رو سرکوب بکنه..”
برا همین وقتی بزرگ میشیم به طور ناخودآگاه، اعتماد به نفس نداریم
***
۳-
وقتی بچه هستیم ازمون میخوان بجنبیم و همه کارها رو “زود” انجام بدیم
یک جای دیگه هی میگن :..نابرده “رنج” گنج میسر نمیشود…”
بزرگ که میشیم کم کم اینها رو درونی میکنیم و بعد قاطی میکنیم و ناخودآگاه آدمهای زودرنجی میشیم
***
۴-
بچه که هستیم هی بزرگترها تو گوشمون میخونن “بچه خوب، بچه زرنگه..”.
واسه همین وقتی بزرگ میشیم بعضی هامون فکر میکنیم “زرنگ بازی” خوب چیزیه…! بابا جان!اون مال زمان بچگی بود و اصلا داستانش فرق میکرد…!
🙂