این روزها بازار رد و یا به قول نماینده نظام پربرکت ” ” خواندن آخرین گزارش سازمان بین المللی انرژی اتمی در باره ابعاد تسلیحاتی برنامه غیرقانونی هستهای اسلامیستها بسیار داغ است.
بجز لابیگران حرفهای که کارشان کم اهمیت جلوه دادن تهدید از جانب نظام پربرکت و ترغیب کنار آمدن با آن است؛ دستهای از ماشاءالله روشنفکران البته خوش سابقه هم وجود دارند که هم اهل امضاء بیانیه حقوق بشری هستند و هم مدافع برنامه تسلیحات هستهای نظام پربرکت.
این نازنینان از واژه “هژمونی” در این تناقض کرداری استفاده کرده و استدلال میفرمایند؛ نقل به مضمون: چون آمریکا و اسرائیل بدلیل دارا بودن تسلیحات هستهای “هژمون ” منطقه هستند؛ ایران هم باید داشته باشد تا لابد “هژمون ” گردد.
سئوال:
کدامیک از منافع ملی ایران قبل از پیدایش نظام پربرکت تحت سلطه این “هژمون ” بود و یا پایمال شد؟
آیا نام دیگر این “هژمون” بیمه عمر برای بقای نظام پربرکت ایرانی کُش نیست؟
تفاوت ایندست دفاع از قوی تر شدن نظام پربرکت ایرانی کُش، با استدلال پیر لاوال، نخست وزیر دولت ویشی که در راستۀ شکست بلشویسم، آرزومند پیروزی و همکار نازی های فرانسوی کُش شد در چیست؟
تبریک