سلامی ز من گو دوست
به برف و کوه و باران
به همکاران دوستان
به آن سوزن
سر داده به آسمانها
و درچشمش عزیزان جای دارند
سلامی کن
به هر دریاچه , به بازار
به هر کوجه , و هر باغ
گر گذر کردی از خیابانم
بنگر کمانش ,
دَرَش منزل داشتم
سلامی گو به گِردی
به آن خانه , به هر شیب و درختش
و گر دیدی تو آنجا
پرنده در پرواز
به یاد آور
که بالش
مرا هم داد پرواز
آناهید حجتی