انتظار
مست نبود
امید
اینجا نبود
در شب
راه
زیبا بود
و زمان
اسیر حادثه
—
لحظه ای
قبل از نیمه شب
بی احتیاج
رویا
مینویسد دوباره
دنیای مستی
با دوستان
از درد هستی
—
بازدر شب
جوانی میاید
ولی دیر
مثل همیشه
وشاید نه
همیشه اینجا بود
به انتظار
آخرین ستارها
در کوچه ای خالی
با شبی تاریک
در حدیث یک مستی
—
انتظاری بیهوده
ریشه ای مهاجر
تشنه ساقی هستی
و لحظه تکرار میشود
فقط برای امید
اورنگ
Dec 2011