آثار مذهب زدگی در جامعه ایران

زمانی که در دانشگاه تهران مشغول به تلمذ بودیم، یکی از دانشجویان ارشدمان که خیلی سرش توی کمک به معتادان و عرفان و این جور چیزا بود روزی ادعای پیامبری کرد. ما دیگر او را ندیدیم. یکی از همکلاسی های خودمان هم که بسیار اهل معرفت و صفای دل بود «امیر المومنین» خود را نامید. او را هم دیگر ندیدیم. وقتی من این اخبار را می شنیدم بسیار می تعجبیدم: آخر اینها خیلی بچه های نجیب و نرمالی بنظر می رسیدند. با ما فوتبال و بسکتبال می زدند، حکم بازی میکردند، و در مورد برو بکس فاطمیه (خوابگاه خواهران) به قول این یانکی ها گاسیپ می کردند! خلاصه خون و کفمان قاطی می شد وقتی می شنیدیم فلانی ادعای پیامبری کرده!

اما این قضیه ی ادعای پیامبری در ایران گویا سابقه دیرینه دارد. اینقدر در این سالیان چماق دین و پتک مذهب را بر سر مردم کوبیده اند که ایرانی جماعت پاک کسسسسسخل شده است. یا مثل امثال من کاملا چپ کرده و تبدیل به یک موجود دین-هراس می شود، و یا همانند اون دوستانم می زنند توی جاده ی ادعای پیغمبری.

یکی نیست به این جمهوری اسلامی ایران بگه: آخه شاسکولای ابله! مگر مریضید دین و مذهب را شب و روز سال به سال توی حلق مردم به زور می چپونید؟ به خدا مردم دیوانه میشن! هر جا میری عزاداری. هر چی می شنوی حرف از مشت محکم به دهن این و اون و مظلومیت اهل بیت و این اراجیفه. هر چی آدم توی دستگاه حکومتی می بینی، یا مثل سگ دروغ می گن و یا مهر داغ می کوبند روی پیشونیشون (اطلاعات یشتر). مردم هم که اینقدر از دین و مذهب کس شعر می بینند و می شنوند که پاک دیوانه میشن و مثل این یکی ادعا میکنند پیغمبر شدن و خدا باهاشون حرف می زنه: ملاحظه کنید! قضاوت با شما: آیا حکومت دینی نتیجه ای غیر از کسخل کردن مردم داشته؟

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!