تا آنجا که حافظه خسته ام اجازه میدهد به شرح مختصری از ستارگانی که از آنها به عنوان رب النوع در شعر نام برده شده می پردازم:
۱ – عطارد، یا [تیر] نزدیکترین سیاره به خورشید و خیلی داغ است و معروف به دبیر فلک
۲-مشتری بزرگترین سیاره منظومه شمسی و معروف به قاضی افلاک و [سعد اکبر] است
۳- ژوپیتر یا [خدای خدا یان] نام دیگر این سیاره است
۴- ثریا یا پروین [عقد ثریا] چند ستاره درخشان و بشکل گردن بند است و رنگش طلایی
۵- زمین خودمان سومین سیاره نزدیک به خورشید و یک ماه دارد
۶-زهره یا [ناهید] سعد اصغر و خنیاگر و مطربه فلک است و در ادبیات ما معروف به زهره یا ناهید چنگ زنّ
۷- خورشید [خرمن خورشید] منظور منظومه شمسی است
۸- مریخ یا [بهرام] خدای جنگ و دلاوریست و سرخ رنگ
۹-زوحل یا [کیوان] نحس اکبر است و دومین سیاره از نظر بزرگی در منظومه شمسی است
و بالاخره مینروا خدای عقل که گفتیم [ پای مینروا چو خری در گل است ]
ضمنا برای تیمن و بهره وری از فیوضات حافظ بزرگ به چند بیتی از رشحات او در زمینه این رب النوعها در پایان شعر اشارهای خواهیم داشت.
خر من منظومه
**************
ای تو همه بنیه و بنیان عشق
روی خوشت سلسله جنبان عشق
چیست در این وجه مجرد نظام؟
نظم چسان باشد و ناظم کدام؟
من به کجا و تو و این منزلت
مور کجا و سخن از سلطنت
چرخ زمان بسته به یک موی تو
کلّ جهان گرد سر کوی تو
در خم چوگان تو صد مشتری
زهره نگین تو به انگشتری
طاق ثریا خم ابروی تو
چشمه خورشید رخ و روی تو
جان عطارد ز تف آفتاب
چرخ زنان گشته چو گوی مذاب
زهره به رامشگری و مطربی
عقد ثریا چو زر مغربی
چنگ زنّ سعد به خنیاگری
رخت قضاوت به تن مشتری
دبدبه در کبکبه خاوری
روح سلحشوری و جنگ آوری
قبضه شمشیر فلک را چو باد
بر کفّ مریخ سلحشور داد
نحس زحل دامن کیهان گرفت
نغمه زهره دل کیوان گرفت
تا دل منظومه ما خون شود
سایه جنگ آید و افزون شود
کبکبه و دبدبه کائنات
واینهمه غوغا و خروش حیات
ذرّهٔای از ذرّهٔ ذرات توست
نقطه منقوش به مرآت توست
خرمن منظومه خورشیدی ات
در قبل چرخه جاویدی ات
در نظر آرند اگر دانه شن
دانه ریزیست به طوفان شن
[یعنی منظومه شمسی در مقابل چرخه کاینات مانند دانه شنی است در مقابل طوفان شن]
باز چنین چرخه و این کاینات
با همه حشمت و بسط حیات
واینهمه اسمأ و صفات و ذوات
مانده در افسانه یک ذرّهٔ مات
[یعنی کل کاینات، در درون یک “ذره” شده کیش و مات]
عقل چه دارد که کند کشف راز
راز تو یک کلمه و معنی دراز
جستن ات از راه خرد باطل است
عقل مینروا چو خری در گل است
[مینروا در اساطیر یونان باستان همان خدای عقل است]
ای تو همه بنیه و بنیان عشق
روی خوشت سلسله جنبان عشق
چیست در این وجه مجرد نظام؟
نظم چسان باشد و ناظم کدام؟
جوشش عشق است که جان میدهد
هستی و مستی به جهان میدهد
محمود سراجی م.س شاهد
برویم به سراغ شاعر کبیر مان لسان الغیب تا علت بکارگیری نام رب النوع ها را در شعر بدانیم.
۱- [زهره]. ز چنگ زهره شنیدم که صبحدم می گفت / غلام حافظ خوش لهجه خوش آوازم
باز .در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ / سرود زهره به رقص آورد مسیحا را
و باز زهره زهره سازی خوش نمی سازد مگر عودش بسوخت؟ / کس ندارد ذوق مستی می گساران را چه شد؟
۲- عطارد [دبر فلک].ای که انشاء عطارد صفت شوکت توست / عقل کل چاکر طغرا کش دیوان تو باد [طغرا کاری برای زینت است مثل تذهیب]
۳- مریخ [جنگ آور].بیاور می که نتوان شد ز مکر آسمان ایمن / ز لعب زهره چنگی و مریخ سلحشورش
۴- زحل یا (کیوان) و (زهره) نحس اکبر و سعد اصغر
بگیر طره مه طلعتی و قصه مخوان / که سعد و نحس ز تاثیر زهره و زحل است
پایان
محمود سراجی
م.س شاهد