پاسخ به سوال آقای قنبری در : نفرت کور و دمو کراسی

 

    من در بلاگ زیر نفرت کور و دمو کراسی  این کامنت رو در جواب این سوال نوشتم که خشم و نفرت برخی‌ از ما نسبت به آقای رضا پهلوی بیانگر چه چیزی‌ست؟

به پیشنهاد دوستان، فکر کردم که بد نباشه که این کامنت رو به صورت بلاگ پست کنم، تا دوستان بیشتری اون رو بخونند. از توجه شما سپاسگزارم

——————-

در جواب سوال شما باید بگم، من فکر می‌کنم که خشم و نفرت ایرانیان از رضا پهلوی، بیانگر ترس است. ترس از قبول این مطلب که اشتباه کردند. در واقع این از نظر روان‌انسانی‌، کاملا طبیعی ایست. شناختن و قبول اینکه در انتخاب و تصمیم گذشته، اشتباه کردیم، خیلی‌ دردناک است. ایرانی که انقلاب کرد، که در مقابل توپ و تفنگ ایستاد، از خون برادر و دوست گذشت و در بدری و دوری از وطن رو تحمل کرد، هرگز نمیتونه قبول کنه، که همه اینها بیهوده بوده و بی‌ثمر. و یا حتی نتیجه این همه بدبختی و مصائب، انقدر بد تر از قبل شده، که حالا باید  خودش همون کسانی رو که با تیپا بیرون کرده،  برگردونه با دست خودش به مملکتی که خودش ویرون کرده، ببره.

البته این توهم و تصویریست که ایرانی‌‌های متعهد و انقلابی‌ در ذهن خودشون درست کردند. همونطور که جناب رشید فرمودند، اینها همه از ذهن و باطن خود ما سر چشمه میگیره ولیکن الزاماً واقعی‌ نیست.

انقلاب در اون زمان اجتناب ناپذیر بود. شرایط جامعه و فشار در زمان پهلوی به حدی رسیده بود که مردم از خفقان به تنگ آمده بودند. سالها سرکوبی و اختناق، مردم را به سطوح آورده بود. خانواده‌های که در اون زمان عزیزانشون زندان سیاسی بودند می‌فهمند من از چی‌ دارم صحبت می‌کنم. ظلم ارتشی‌ها و ساواک به مردم، و تبعیض‌های طبقاتی، همه و همه اینها مردم رو به ستوه آورده بود. همه اینها رو نمی‌شه انکار کرد. ما امروز فقط شرایط فعلی‌ رو با گذشته مقایسه می‌کنیم و  : هر سال میگیم دریغ از پارسال!

اما، باید تحولات یک جامعه رو در سیر طولانی تاریخ اون جامعه ببینیم. انقلاب ضروری و اجتناب ناپذیر بود. اما برای رسیدن به اون نتیجه مطلوب (دموکراسی) مسیر ما متأسفانه طولانی و رنج آور شد. بهای  خیلی‌ گرانی از جان و مال و غرور اجتماعی و حتی فرهنگی‌ برای این مطلوب، پرداختیم. برای همین هم، فکر می‌کنیم که قبول رضا پهلوی، قبول و به رسمیت شناختن اشتباهی است که در گذشته مرتکب شدیم. اما به نظر من، این انقلاب اشتباه نبوده، و حتی اگر این انقلاب اتفاق نمی‌‌افتاد، رضا پهلوی هم، این انسان امروزی نمی‌شد. باید قبول کنیم که چرخ انقلاب، در مسیر خودش خیلی‌ چیز‌ها رو خورد کرد و از بین برد. به همون نسبت هم، فهم و شعور سیاسی ایرانیان به تدریج بالا تر و بالاتر رفت. مفهوم آزادی و دموکراسی، برای همه، منجمله خود آقای رضا پهلوی، امروز خیلی‌ مشخص تر شده. تا جایی که امروز ایشون کلماتی رو بکار میبره که اگر انقلاب نشده بود، امکان نداشت روزی از او بشنویم (مثل : من هرگز به خودم اجازه نمیدم که خودم رو رهبر معرفی‌ کنم! این مردم هستند که تصمیم خواهند گرفت).

امروز من انقدر از جامعه خودم دور افتادم که فکر می‌کنم حتی حق ندارم که در مورد آینده کشورم هیچ تصمیمی بگیرم، فقط این تصمیم رو به عهده هم وطنان داخل کشورم میگذارم و به اون‌ها عتماد می‌کنم. شاید که اشتباه می‌کنم. شاید که اون‌ها هم اشتباه کنند. اما یک چیز که مسلم هست اینه که هر ایرانی، با هر فکر و ایدولوژی ، برای ایران و ایرانی بهترین آرزو‌ها رو داره. ایران در قلب همه ما ایرانی‌‌ها میتپه. من هرگز باور نکردم و نخواهم کرد که یک ایرانی، وطن فروش بشه. بله، اشتباه هم می‌کنیم و خواهیم کرد، تا روزی که بالاخره فهم سیاسی ، کوشش مردم، شرایط اجتماعی و حتی بین المللی، ما رو یاری کنه تا به دموکراسی واقعی‌ برسیم، چه با آقای پهلوی، چه بدون ایشون.

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!