ابراهیم ۱۵ ساله است که از جنگ در گینه فرار میکند. در هامبورگ مدرسه
میرود و آلمانی یاد میگیرد و دوستان زیادی پیدا میکند. حالا که سه سال
گذشته، قرار است در مورد ماندن یا نماندنش در آلمان تصمیم گرفته شود.
ابراهیم و یک نیکوکار آلمانی که قیمومت او را قبول کرده است، دل توی دلشان
نیست: همین روزها قرار است نامه بیاید. نامه مهمی از اداره خارجیها.