تاكنون بيشتر از تعداد انگشتان دستم از من پرسيده شده كه به چه شغلي مشغول هستم حتي هنگامي كه بيشتر از يك ده از عمر خود را صرف تحصيل موسيقي آكادميك در كنسرواتوار هاي مختلف در نقاط مختلف دنيا كرده ام و براي گروههاي مختلف آهنگسازي كرده ام. بعد از مهاجرتم به آمريكا اين سؤال بيشتر و بيشتر از من پرسيده مي شود و فراتر از اين كه براي من اهميتي دارد يا نه (كه دارد) نشانگر يك مشخصه فرهنگي نه چندان جديد در هموطنانم مي باشد. از زماني كه كه اصطلاح “عمله طرب” كه ساخته دست ناصرالدّين شاه قاجار براي موسيقيدانان دربار بوده شنيدم تا امروز مدّت زيادي ميگذرد ولي تا كنون مفهوم واقعي اين كلمه را تا اين لحظه به شكل اكمل درك نكرده بودم.
در ممالكي غير از كشور ما موسيقي مدت طويلي است كه به شكل يك تخصص، حرفه و صنعت مطرح ميشود و شايد تنها در كشور ماست كه هر فردي با در دست داشتن مبلغ ناچيزي مي تواند آلبومي ضبط كرده ويديو كليپي بسازد و به فروشش فكر نكند. في الواقع توليد موسيقي در كشور ما يك سرگرمي بسيار بزرگ براي چشم و هم چشمي و بروز توانايي هاي مردانه (چون خانم ها از خواندن معذور هستند) مي باشد.
بر اساس قوانين كشورمان تمامي آثار هنري موسيقيايي بايد از يك مجراي مشخص به نام وزارت ارشاد بگذرد كه هم بر بخش مفهومي و هم اخيراً تكنيكي كار نظارت وجود داشته باشد. به دلايل مختلف بسياري از اين آثار يا از طرف ارشاد توقيف مي شوند و يا بر اساس علم سازندگانشان هرگز به ارشاد ارائه نمي شوند. چون تهيه كنندگان موسيقي در ايران مدّتهاست از كسب درآمد از طريق اين آثار منصرف شده اند در نتيجه معمولا با دريافت مبلغي باز ناچيز هر اثري را قول انتشار مي دهند و كم هستند ناشراني كه با پخش كردن درامد حاصل از آثار پرفروششان هنوز آثاري با كيفيت موسيقيايي استاندارد منتشر مي كنند.
مقوله ايي كه اين روزها به نام موسيقي زيرزميني به وجود آمده في الواقع جواناني هستند با سطح استعداد متفاوت با يكديگر كه در خانه ها موسيقي پاپ و راك و جاز و بلوز مي نوازند و كارشان را ضبط ميكنند و اغلباً حتي به ارائه كارشان در خارج از خانه خود فكر هم نمي كنند.
جرياني در خارج از كشور به وجود آمده كه يا از سر دلسوزي و يا منافع سياسي از اين جوانان كه رنگ و بويي از دنياي حرفه ايي موسيقي نديده اند حمايت مي كند و براي آنها شرايط اجراي زنده فراهم مي كند و همگان را ترغيب ميكنند كه از اين هنرمندان جوان از همه جا رانده حمايت كنند. مانند تمام گروههاي موسيقي آماتور در سراسر دنيا موسيقي آنها اغلب اجراي مجددي از مشاهير موسيقي تجاري با اين تفاوت كه شعرش فارسي است مي باشد. به نظر اينجانب اغلب اين گروهها حتي از اجراي ابتدايي ترين اتود هاي موسيقيايي عاجز مي باشند، موسيقي آنها كپي برابر اصل ستارگان موسيقي غرب و عموما هيچ تهيه كننده ايي با عقل سليم حاضر به سرمايه گذاري بر روي اين آثار نمي باشد. موسيقي تجاري هدفش فروش است و اگر نفروشد موفق نيست. موسيقي هنري نيز جايگاه خودرا دارد كه هيچ ربطي به كاري كه اين آقايان و خانم ها مي كند ندارد.
اكثراً اين دوستان در جامعه ايراني مهاجر مي مانند و مي پوسند و در دايره دوستان خود مشاهير بزرگي از آب در مي آيند. اينجاست كه باز ياد مقوله موسيقي به عنوان يك سرگرمي پر هزينه مي افتم و اين كه چه قدر هموطنانمان كلاً موسيقي را يك فنّ جدي تلقي مي فرمايند. صرف مجوز نگرفتن و اجازه كار نداشتن لزوماً وجوبي براي حمايت از يك موسيقيدان تعريف نمي كند. صرف استعداد يا در بزم هاي شبانه ايران ساز زدن هم حق خاصّي ايجاد نمي كند ولي البته در اين سوي دنيا شعارهاي سياسي و “به موقع” ظاهراً شرايطي نسبتاً مطلوب براي اين دوستان فراهم ميكند. چه بسا موسيقيدانان خوبي كه به واسطه اين حمايتها در دام گروههاي سياسي نا مشخص مي افتند و به جاي توليد اثر هنري به دادن پيغام و پيامهاي سياسي مي پردازند. هنرمند اگر ناطق و نويسنده خوبي بود احتياجي به هنر نداشت.
اگر فكر مي كنيد نيمچه استعدادي هست و ته صدايي سعي كنيد شنونده خودرا از يك جامعه كوچك اقليّت كه متاسفانه فاقد سليقه هنري مشخص مي باشد به يك دنياي آزاد گسترش دهيد و به عنوان يك ايراني در سطوح بين المللي موفق باشيد وگرنه موسيقيدان آماتور و جوياي موقعيت زياد و در هر خياباني رؤيت ميشود.