مسیح هرگز به تهران نیآمد

می خواهم از “شیددل” بگویم: خورشید دلی که انسانی والا و هنرمندی کم نظیر بود و هست؛ از معلم بی ریای دانشکده هنرهای تزیینی، نقاش بسیار قابلی که چون اهل جارو جنجال نبود قدرش شناخته نشد و مهجور ماند. هنرمندی که اگر دیگران ذره ای ازعزت و احترامی را که درآمریکای شمالی و اروپا و به خصوص در ایتالیا و مکزیک نثار او شده بود بدست آورده بودند دیگر خدا را بنده نبودند. نقاشی که “فرسک” هایش زینت بخش کلیسا های ایتالیا و مکزیک بود و هست.

از سال اول دانشکده، معلم و شاگردیمان به دوستی و رفاقت تبدیل شد. حضورش به باورهایم عمق و معنا داد؛ بلند نظری او را در کمتر کسی سراغ داشتم که در در هر کس ببینم به ستایشش می نشینم؛ سر جنگ با ابتذال دشت و سرکش و تسلیم نشدنی؛ صفاتی که در آدمهای بیاد ماندنی ذهنم مشترک است.

با عزت نفس بود و مهربان وعمیقا انسان. دوستدار زرتشت و مسیح.

در ایتالیا بود که با وعده و وعید بسیار دعوتش کردند بیاید و دیوارهای تالار رودکی را نقاشی کند؛ خانه و کاشانه به باد داد و آمد و بعد از مدتی دریافت که کار به یک نور چشمی دربار سپرده شده؛ با درد و رنج بسیار ماندنی شد ولی همچنان صلب و استوار.

برای برپایی اولین نمایشگاهش شبهای متعددی را تا صبح کار کردیم و نقاشیها را آماده نصب و شراب و اسپاگتی که جزء لاینفک دیدار با شیددل بود بر قرار. شب قبل از نمایشگاهش تا صبح کف گالری “زروان” خوابیدیم.

…تصویرش را در آلبوم کارهایش بخاطرمی آورم، زمانی که موی سر و سبیلش هنوز سیاه بود و بالای داربست عظیمی در کلیسایی در مکزیک با ابهتی تمام “مسیح” را نقاشی می کرد و چه با شکوه …

در اولین شب نمایشگاهش با چه غروری آلبوم کارهایش را به بعضی اساتید! نشان دادم و از حیرت یکی دو نفر چه حظی بردم. همانهایی که یا بدرستی نمی شناختندش و یا می شناختند و به عمد آزارش می دادند.

….آلبوم را ورق می زنم، می بینمش در رژه روز استقلال مکزیک، سواره در جلوی رژه روندگان و بعنوان هنرمند میهمان دولت مکزیک. کشوری که نقاشان بزرگ و نقاشیهای دیواری اش معروفیت جهانی دارند. او دو سال میهمان دولت مکزیک بود..

….آلبوم را ورق می زنم، تابلوی شام آخر را می بینم، در یکی از کلیسا های ایتالیا؛ شیددل یکی از حواریون را به هیات و چهره خودش کشیده بود، شاید “یهودا” را و این گویی اشارتی بود به بلائی که “میکل آنژ” در تابلوی “رستاخیز” بسر خود آورده بود – به یک کرشمه دو کار – نگاهی نو به اثر “لئوناردو” و با ا شاره ا ی به “میکل آنژ” و شاید ادای دینی به دو استاد بزرگ رنسانس که او اینک میهمان سرزمینشان بود.

قبل از انقلاب شیددل برای کاخ کشاورزی چند نقاشی دیواری کشید؛ بزرگ ترینش که ۶۰ متر بود و بصورت افقی در سالنی بزرگ بر دیوار، توسط “ساواک” ممنوع الدید اعللام شد؛ درهای سالن را مهرو موم کردند. نقاشی، توده ای مردم سر در گریبان و افسرده را در سمت راست داشت و در سمت چپ چهره ای در حالت خطابه یا فریاد، چهره “شاملو”. تصاویر میانه تابلورا بیاد ندارم. از شیددل خواسته شد یا خودش آن چهره! را تغییر دهد یا نقاشی از” ساواک” فرستاده خواهد شد تا آنرا بتراشد و چیز! دیگری نقاشی کند. شیددل بخاطر حفظ کلیت کار آن قسمت تابلو را تغییر داد.

مطلب به تمامی در یک صفحه کامل روزنامه آیندگان در اوایل انقلاب چاپ شد و ماند شیددل دومین نمایشگاهش را پس از انقلاب در”انستیتو گوته” برگزار کرد، کارهایی بزرگ با زمینه های سیاه. در بروشور نمایشگاه نوشته بود: “… و من در سیاهی ها در جستجوی خورشید در تلاشم”.

اسم یکی از تابلوها را بخاطر می آورم: “مسیح هرگز به تهران نیامد”. در کتاب ژان کریستف، دایی گوتفرید که آدم دنیا دیده ای است با سخنهای سنجیده و ناب به کریستف جوان می گوید: “آرزو کن در زندگی روحی بزرگ سر راهت قرار بگیرد.” برای من شیددل آن روح بزرگ بود، خورشید وار بی دریغ نورش را نثارمی کرد؛ سر راه من قرار گرفت، خوشبختی با من بود.

دمش گرم و سرش خوش باد
لوس آنجلس ۸/۲۷/۹۷

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!