بلوزِ طغیانگرِ زردِ من
دوست دارمت
اما بی آستینی ات
آن نگاههای غریبگان
می کند ناخوشم
زیرِ کتِ سیاه
ولی دختر
زیبا و زنده ای
, زرد زردي ام
نورِ چشمم , عزیزِ دلم
گاه در مهمانی می پوشمت
گاه می کنم
ترا خانگی مانند پلو پتو
فرصتی پیش آیدم
تو و طغیان تو می کنم
می کنم
می کنم
نمایشی
مثل دونده ای سریع ,
آن روزِ آخرم ,
شاید ترا دعا دهم
سپس سپارمت
همراهِ زردِ شورشت
به یک خانه دگر
بلوزِ طغیانگرِ م
همسرم ,
مادرم ,
خواهرم,
دختر خوبِ و نازِ من .
آناهید حجتی