کارپردازان انگلیس در ایران – قسمت نهم

 

در قسمت های گذشته مطا لبی در مورد سید ضیا الدین طباطبایی ، برادران رشیدیان ، برادران جی (اردشیر جی و شاپور جی ) ، حسین فردوست ، بهرام شاهرخ ، نواب صفوی ، جمال امامی ، جعفر شریف ‌امامی ، حسنعلی منصور ، امیر عباس هویدا ، سيد حسن تقي ‌زاده و برادران انتظام عرضه شد. در این قسمت به معرفی یکی از کهنه کارا ن شركت نفت یعنی مصطفی فاتح می پردازیم:

١٥ – مصطفی فاتح

مصطفى فاتح فرزند سرتیپ احمد فاتح‏الملك (مشروطه‏خواه و فرمانده قشون اصفهان و نماینده‏ى مجلس)، در اسفندماه ١٢٧٧ شمسی در اصفهان متولد شد. پس از انجام تحصیلات مقدماتى و ابتدائى به تهران عزیمت نمود و وارد مدرسه‏ى عالى امریكائى شد و مدت پنج سال در مدرسه‏ى مزبور تحصیل نمود و براى ادامه‏ى تحصیلات عالیه به امریكا سفر كرد. پس از ورود به امریكا ابتدا در دانشگاه جان هاپكینز واقع در شهر بالتیمور در رشته‏ى علوم طبیعى و مقدمات پزشكى مشغول تحصیل شد و چون آن را مطابق ذوق خود ندید، در دانشگاه كلمبیا در شهر نیویورك در رشته‏ى اقتصاد ادامه‏ى تحصیل داد و دوره‏ى چهارساله‏ى دانشگاه را طى نمود و به اخذ لیسانس نائل آمد و پایان‏نامه‏ى خود را به زبان انگلیسى تحت عنوان «وضع اقتصادى ایران» تالیف و به زبان انگلیسى و فارسى انتشار داد.

فاتح پس از مراجعت به ایران درصدد استخدام در وزارت دارائى برآمد ولى وضع سازمانى و ادارى آن وزارتخانه، او را از استخدام در دستگاه دولتى منصرف كرد تا اینكه در اواخر ١٣٠٠به استخدام شركت ملى نفت ایران و انگلیس درآمد و شغل وى معاون نخستین نماینده شركت در تهران تعیین شد. روابط دولت ایران و شركت نفت در آن ایام توسط اداره مزبور برقرار بود و طبعا تماس با وزارتخانه‏ها و رجال و سیاستمداران توسط فاتح انجام مى‏گرفت. وى در این سمت موفق شد كه شركت نفت همه ساله عده‏اى از دانشجویان ایرانى را به هزینه‏ى خود به انگلستان اعزام نماید كه در رشته‏ى نفت و اقتصاد تحصیل نمایند.

فاتح چندى در شركت نفت در آبادان به مطالعه پرداخت، چندى هم در انگلستان مشغول مطالعه شد. در ١٣٠٨ شركت نفت براى توزیع فرآورده‏هاى خود در ایران، اداره‏اى به نام پخش مواد نفتى در تهران تاسیس كرد و مصطفى فاتح به ریاست اداره‏ى مزبور تعیین گردید. فاتح در جریان قرارداد ١٩٣٣ گاهى در مذاكرات به عنوان مترجم شركت مى‏كرد. پس از شهریور ١٣٢٠ و استعفاى رضاشاه، مصطفى فاتح به تشكیل جمعیت ضد فاشیست پرداخت و امتیاز روزنامه ى مردم را گرفت كه ارگان آن جمعیت بود. غالب اعضاى حزب توده كه در زمان رضاشاه زندانى بودند، به عضویت هیئت تحریریه این روزنامه درآمدند. روزنامه‏ى رهبر ارگان حزب توده و روزنامه‏ى مردم ارگان جمعیت فاشیست در یك خط و جهت گام برمى‏داشتند.

در مردادماه ١٣٢١ به دنبال توقیف روزنامه‏ى رهبر، مصطفى فاتح روزنامه‏ى مردم را در اختیار حزب توده قرارداد و در مهرماه همان سال حزبى به نام «همرهان» تشكیل داده و رهبرى آن را برعهده گرفت. این حزب یك برنامه‏ى سوسیالیستى را تعقیب مى‏كرد و برنامه‏هائى ارائه مى‏داد كه از جمله‏ى آنها مى‏توان به ملى كردن منابع تولید، بیمه‏هاى اجتماعى، خدمات رایگان بهداشتى و آموزشى و تامین معاش خانواده‏ها اشاره نمود. روزنامه‏ى امروز و فردا ارگان رسمى حزب همرهان و روزنامه‏ى شمع به عنوان ناشر افكار این حزب منتشر مى‏شد. ظاهرا این حزب از سوى انگلیسها و در هماهنگى با اقدام روسها در تشكیل حزب توده، و به عنوان سدى در برابر نفوذ آلمان در ایران به وجود آمد.

http://www.rasekhoon.net/mashahir/show-119629.aspx

ايرج اسكندري دبير كل پيشين حزب توده مي‌گويد وقتي براي تهيه كاغذ مورد نياز روزنامه مردم ارگان حزب با مصطفي فاتح مشورت كردم او گفت با «ميس لمبتون» رئيس كل تبليغات سفارت انگليس صحبت مي‌كنم و مشكل را حل مي‌كنم و چنين نيز شد، كاغذ تهيه شد و مسائل مالي هم نمي‌دانم چطور حل شد…

ايرج اسكندري در مورد چاپ و نشر روزنامه مردم، ارگان حزب توده چنين گفته است: «… براي كار حزب لازم بود روزنامه‌اي داشته باشيم. در آن موقع قانوني گذرانده بودند كه هيچ‌گونه امتياز انتشار روزنامه به كسي نمي‌دهند مگر به روزنامه‌نگاران قديمي كه داراي امتياز بودند و تنها اين روزنامه‌ها مي‌توانستند منتشر شوند. به همين دليل ما ناگزير روزنامة سياست را كه امتياز آن متعلق به عباس اسكندري ـ دايي ايرج اسكندري ـ بود به عنوان ارگان حزب قرار داده و شروع به انتشار اعلامية حزب و تشكيل كنفرانس كرديم. مصطفي فاتح در اين ميان با ما تماس پيدا كرد. در آن موقع فاتح با علوي و طبري ارتباط داشت و براي آنها ترجمه كاري درست كرده بود كه از آنجا حقوق مي‌گرفتند… گويا فاتح از طريق آنها خواست با من ارتباطي بگيرد. يك وقتي فاتح اظهار داشت چرا شما يك روزنامة ضد فاشيستي منتشر نمي‌كنيد؟…به او گفتم ما امتياز نداريم. گفت اگر شما يعني حزب توده حاضر شود اتحادي بر ضد فاشيسم به وجود آورد من هم در آن شركت مي‌كنم و امتياز روزنامه را هم براي شما مي‌گيرم.

به او گفتم من بايد اين مسأله را در كميتة مركزي حزب مطرح كنم. در كميته مطرح كردم و كميته نظر داد كه موضوع را دنبال كنم. من بار ديگر با فاتح ملاقات و صحبت كردم. او گفت اولاً شما يك نفر را از حزب خودتان معرفي كنيد كه من امتياز روزنامه را به نام او بگيرم. ثانياً براي روزنامه هم يك هيأت تحريريه‌اي مركب از پنج نفر تشكيل مي‌دهيم. چهار نفر را كميتة مركزي شما معلوم و تعيين كند، يكي هم من باشم به عنوان نفر هيأت تحريريه… بعد به او گفتم ما هيچ‌گونه وسايلي در اختيار نداريم اين كار احتياج به دفتري اداره‌اي و لوازمي دارد.

گفت من آن را متقبل مي‌شوم. جا و محل را فراهم و ميز و صندلي و وسايل را تهيه مي‌كنم. تلفن را هم براي شما مي‌گيرم. خلاصه تمام اين كارهاي فني و اداري را چنانچه موافق باشيد انجام مي‌دهم»

http://www.dowran.ir/show.php?id=191912252

انور خامه‌اي عضو گروه ۵۳ نفر و از اعضای اصلی و سردبیر روزنامه ی رهبر ارگان حزب توده در یک مصاحبه گفته است : « اما در مورد سياست خارجي و كشور انگليس بايد عرض شود كه : حزب توده ارتباط مستقيمي با آنها نداشت ولي بعد از تأسيس يا همزمان با آن شورويها گفتند كه شما ابتداً بايد يك تشكيلات و تبليغات ضد فاشيستي داشته باشيد و در اين راستا با عوامل انگلستان يا هر كس ديگري كه او هم ضدفاشيست (ضد آلمان) است همكاري كنيد، برجسته‌ترين فرد مورد نظر آنها مصطفي فاتح بود. فاتح از ابتداي تأسيس حزب توده با اين آقايان تماس داشت، من نمي‌دانم كه واقعاً با سليمان ميرزا هم تماس داشت يا نه؟، ولي به هر حال با ايرج اسكندري و رادمنش تماس داشت و آنچه را كه خودم ديدم اين است كه مرتب بعد از شهريور كه ما در زندان بوديم هر هفته يك بار فاتح به ملاقات بزرگ علوي مي‌آمد و مقداري روزنامه خارجي به زبان فرانسه و انگليسي براي او مي‌آورد در حالي كه قبل از آن، آوردن هر نوع روزنامه در زندان ممنوع بود. آمدن فاتح به زندان نشان‌دهنده دستوري از جانب مقامات انگليسي بالاتر بود. بزرگ علوي بلافاصله بعد از آزادي از زندان به واسطه فاتح با ميدلتون آشنا شد و در حقيقت مشاور و معاون ميدلتون شد. يادم هست يك روز علوي به من و طبري گفت كه بياييد براي شما در شركت نفت كار پيدا كرده‌ام و به دنبال آن ما را به فاتح معرفي كرد و فاتح هم گفت كه مانعي ندارد، كار ما مطبوعاتي است، تشريف بياورند. من قبول نكردم و علتش هم اين بود كه فكر مي‌كردم ماركسيست هستم و نبايد به شركت نفت كه يك دستگاه استعماري است بروم و كار كنم، به همين دلايل، عضو حزب توده نشدم اما همزمان با آنها فعاليت مي‌كردم ولي مرحوم طبري به آنجا رفت و در نشريات انگليسي كار كرد. انگليسيها يك نشريه تبليغاتي داشتند. به اين ترتيب همكاري از اينجا شروع شد، بعد هم گفتند روزنامه‌اي درست شود و روزنامه ضد فاشيست مردم را درست كردند كه نه ايرج اسكندري و نه فاتح تمايلي به برعهده گرفتن سردبيري آن نداشتند، نهايتاً رضا روستا فردي به نام صفرعلي را پيدا كرد و فاتح هم امتياز را براي او گرفت و بدين گونه روزنامه ضدفاشيست منتشر شد. بنابر اين چنين همكاري‌اي در ابتدا بود ولي اينكه اين اشخاص واقعاً عامل آنها باشند هيچ دليلي در اين مورد ندارم. بزرگ علوي هم كه در آنجا كار مي‌كرد تصورم اين است كه احتمالاً با نظر شورويها و موافقت آنها، آنجا رفته بود، نه اينكه سر خود رفته باشد».

http://www.iichs.org/index.asp?id=270&doc_cat=8

هم زمان‌ با تاسیس‌ حزب‌ توده‌ ایران‌ و شكل ‌گیری‌ تشكیلات‌ سراسری‌ آن، یك‌ حزب‌ نوظهور با نام‌ حزب‌ سوسیالیست‌ ایران‌ نیز اعلام‌ موجودیت‌ كرد. در حالی‌ كه‌ حزب‌ توده‌ ایران‌ هنوز موفق‌ به‌ افتتاح‌ شعبه‌ تشكیلاتی‌ خود در خوزستان‌ نشده‌ بود، این‌ حزب‌ در آن‌ استان‌ آزادانه‌ به‌ فعالیت‌ دست‌ زد و شماری‌ از كارمندان‌ شركت‌ نفت‌ جنوب‌ را به‌ عضویت‌ درآورد. رهبران‌ این‌ حزب‌ كسانی‌ چون‌ مصطفی‌ فاتح‌، شهیدزاده‌ و عباس‌ نراقی‌ بودند. در روند تشكیل‌ جبهه‌ ضدفاشیست‌ این‌ حزب‌ نیز شركت‌ داشت‌. در واقع‌ برای‌ خنثی‌ كردن‌ حضور و تبلیغات‌ حزب‌ توده‌ ایران‌ و به‌ توصیه‌ و حمایت‌ شركت‌ نفت‌ پا گرفت‌ و اتحادیه ای هم‌ به‌ سرپرستی‌ یوسف‌ افتخاری‌ رسالت‌ جذب‌ كارگران‌ شركت‌ نفت‌ را عهده ‌دار شد. اما زمان‌ زیادی‌ نگذشت‌ كه‌ با حضور حزب‌ توده‌ ایران‌ و شورای‌ متحد مركزی‌ كارگران‌ دیگر نه‌ از حزب‌ سوسیالیست‌ ایران‌ خبری‌ بود نه‌ از اتحادیه‌ كارگری‌ یوسف‌ افتخاری‌…

در این‌ زمان‌ یك‌ جبهه‌ ضدفاشیستی‌ در ایران‌ پدید آمد كه‌ وجه‌ بارز آن‌ مطبوعات‌ بود. در واقع‌ یك‌ جبهه‌ ضدفاشیستی‌ از روزنامه‌ها شكل‌ گرفت. مثل‌ روزنامه‌های‌ «مردم‌» متعلق‌ به‌ حزب‌ توده‌ ایران‌ و «آریا» كه‌ بعدا به‌ قوام ‌السلطنه‌ و حزب‌ دموكرات‌ او پیوست‌. یعنی‌ مخلوطی‌ از جریان‌های‌ چپ‌، ملی‌ و راست‌ در این‌ جبهه‌ ضدفاشیستی‌ حضور داشتند. مثلا مصطفی‌ فاتح‌ كه‌ یكی‌ از چهره‌های‌ شناخته‌ شده‌ انگلیسی‌ بود برای‌ پا گرفتن‌ این‌ حركت‌ دفتر خود را در اختیار روزنامه‌ مردم‌ ارگان‌ حزب‌ توده‌ ایران‌ قرار می‌داد. آنچه‌ بعدا مستمسك‌ مخالفین‌ حزب‌ توده‌ ایران‌ و نیز به‌ كاربردن‌ اصطلاح‌ «توده‌ نفتی‌» توسط‌ دكتر مصدق‌ شد اشاره‌ به‌ روندی‌ است‌ كه‌ مصطفی‌ فاتح‌ با تشكیل‌ حزب‌ سوسیالیست‌ و با ارایه‌ خود به‌ عنوان‌ چهره ای‌ كه‌ به‌ توده ای‌ها نزدیك‌ است‌ و تمایلات‌ توده ای‌ دارد عده‌ ای را دور خود جمع‌ كرد، در حالی‌ كه‌ او یك‌ چهره‌ انگلیسی‌ بود.

http://www.rahetudeh.com/rahetude/Amuyi/HTML/jonbeshe-chap-4.html

مصطفی فاتح که در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم در مقام رئیس شرکت نفت، دوست و عامل شماره‌ی یک انگلیس‌ها در ایران بود حزب توده‌ی کمونیستی یونیون جک و ساخت انگلستان را در ایران تولید کرد http://atashforuzan.persianblog.ir/tag/%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8_57

مصطفى فاتح در ١٣٢٦ پس از فراغت از فعالیتهاى سیاسى به معاونت كل شركت نفت منصوب شد و عازم خوزستان گردید. قریب سه سال‏ونیم در این سمت بود و اقداماتى از قبیل خانه‏سازى و تشكیل دانشكده نفت و تسهیلات فرهنگى و توسعه‏ى بهدارى به عمل آورد و سرانجام پس از تصویب قانون ملى شد صنعت نفت و در روزهاى نخستین خلع ید از كار كناره‏گیرى و بازنشسته شد.

وى پس از بازنشستگى به هیچ وجه مورد مشورت قرار نگرفت و مشغول نوشتن كتابى تحت عنوان پنجاه سال نفت ایران شد. در روز ١٨ آذر ١٣٣٢ همزمان با ورود نیكسون معاون رئیس‏جمهور آمریكا به تهران، طبق ماده‏ى ٥ حكومت نظامى بازداشت شد و مدتى در زندان به سر برد.

كتاب پنجاه سال نفت فاتح در اوایل سال ١٣٣٥ انتشار یافت كه اطلاعات جالبى درباره‏ى نفت در آن مندرج بود. در این كتاب اسناد و آمار جالبى درج شده بود كه اهمیت كتاب را براى خواننده روشن مى‏ساخت. در جلد دوم این كتاب پیرامون قرارداد با كنسرسیوم افشاگرى‏هائى شده بود و آماده چاپ بود كه روز ١٧ شهریور ١٣٣٧ مامورین سازمان امنیت به خانه‏ى وى ریختند و او را بازداشت نموده و كلیه اسناد و مدارك را همراه خود بردند. چند روز بعد محمدرضا شاه پهلوى به ابوالحسن ابتهاج گفته بود كه در منزل فاتح اسنادى پیدا شده كه نشان مى‏دهد او آدم انگلیس‏ها است.

ساعت ٨ بعد از ظهر روز پنجم بهمن‏ماه ١٣٤٣ شاه در یك مصاحبه‏ى تلویزیونى اظهار كرد: بعد از شهریور ١٣٢٠ انگلیس‏ها حزب توده را به دست شخصى به نام مصطفى فاتح تاسیس كردند.

مصطفى فاتح پس از ملى شدن صنعت نفت و كناره‏گیرى از مقام خود، به اتفاق مهدى لاله و عباس نراقى دو تن از افراد حزب توده، بانكى به نام بانك تهران بنیاد نهادند. فاتح به ریاست هیئت مدیره و لاله به مدیرعاملى و نراقى به عضویت هیئت مدیره تعیین شدند. بعدها به علت مشاركت چند بانك خارجى در بانك تهران، توسعه‏ى زیادى یافت و سود سرشارى عاید سهامداران شد. فاتح در فروردین ١٣٥٧ (احتمالا بدستور انگليسی ها)عازم لندن شد و جرائد انگلیس را علیه محمدرضا شاه پهلوى بسیج نمود. وى در شهریور ١٣٥٧ در لندن درگذشت.

مصطفى فاتح ادیب و موسیقى‏شناس بود و به زبانهاى انگلیسى و فرانسوى تسلط كامل داشت. كتاب‏های «پنجاه سال نفت ایران»؛ «پول و بانكدارى»؛ «پیشنهاد واژه‏هاى دانش سودورزى»؛ «راه پیشرفت در خط فارسى» ازجمله آثار اوست.

http://www.rasekhoon.net/mashahir/show-119629.aspx

دایرةالمعارف فارسی عنوان دانش‌نامه‌ای سه‌جلدی است که در سال ۱۳۳۵به ابتکار مؤسسه انتشارات فرانکلین ، به سرپرستی غلامحسین مصاحب و با مشارکت گروهی از نویسندگان و ویراستاران در ایران به زبان فارسی تدوین یافت…. نام‌ مصطفی فاتح در بخش نویسندگان و مؤلفین این دایرةالمعارف ذکر شده است.

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A9%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D9%81_%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C

مصطفي فاتح خاطرات و ديده هاي خود را در كتابي به نام « پنجاه سال نفت ايران» گردآوري كرده است. آنچه در پي مي آيد گزيده اي از اين كتاب در خصوص وقايع ٢٤ مهر ماه ١٣٣١ است. در اين روز قرار بود دكتر مصدق در مجلس شوراي ملي گزارشي از مناسبات ايران و انگليس در جريان ملي شدن صنعت نفت ارائه كند.

« روز ٢٤ مهرماه ١٣٣١ دكتر مصدق گزارشي براي تقديم به مجلس شوراي ملي تهيه كرده بود، ولي به واسطه آنكه گروهي از نمايندگان در جلسه مجلس حضور به هم نرساندند و حد نصاب حاصل نشد گزارش مزبور از راديو تهران به شرح زير پخش گرديد: مجلس شوراي ملي- آقايان نمايندگان محترم مستحضرند كه جنبش ملي ايران از روز اول با كارشكني ها و تحريكات عوامل شركت سابق و دولت انگليس در داخل و خارج كشور روبه رو گرديد. اين تلاش ها و تشبثات كه زحمات فوق العاده براي ما فراهم نمود ضمنا به آبروي خود آنها نيز لطمه زد، زيرا هريك از اين اشتباهات پرده تازه اي از روي رفتار ظالمانه زورمندان برداشت و چهره سياست استعماري آنان را بيشتر نمايان ساخت ……»

http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2378176

مصطفي فاتح در كتاب پنجاه سال نفت ايران ضمن بحث از ملي شدن نفت در ايران مي نويسد: نويسنده با اطلاعاتي كه دارد، و برخلاف معدودي بي‌خبران و نادانان كه هر واقعه‌اي كه در ايران رخ مي‌دهد ناشي از قدرت لايزال انگلستان دانسته و مانند متعصبين جاهل در عالم توهم و تصور سير كرده معتقد بودند كه نهضت ملي شدن نفت هم به دلخواه و ارادة انگليسي‌ها انجام گرفته، معتقد است كه انفجار مزبور زيان اقتصادي و سياسي بسياري براي انگليسي‌ها داست و براي آنها بسيار گران تمام شد. سياستمداران و نويسندگان و جرايد اروپا و آمريكا به خصوص انگلستان اين مطلب را تأييد كرده و در نظر ارباب بصيرت جاي هيچ‌گونه بحثي درين باره نيست. در عين حال هم بايد اعتراف كرد كه نهضت ملي شدن نفت طبق وعده‌هائي كه داده مي‌شد براي ايران و ايرانيان كاملاً ثمر بخش واقع نگرديد و چنانكه اكنون مشاهده مي‌كنيم مواعيدي كه به مردم داده شد انجام نگرفته است.

http://www.ettelaat.com/new/index.asp?fname=201222-2910-36-29.htm&storytitle=نفت وملي شدنش

دكترشاپور والي‌پور درباره ی مصطفي فاتح ، چنين مي گويد: «طبق گفته يكي از بستگان فاتح، رابطه دوستانه و نزديكي ميان آيت الله سيد حسن مدرس با پدر فاتح، حاج فاتح الملك در اصفهان برقرار بوده است. اين رابطه موجب شد كه فاتح جوان نيز مانند پدرش با اين روحاني آشنايي پيدا كند و در رديف علاقه‌مندان و مريدان صادق او در آيد. رابطه دوستانه فاتح و مدرس به حدي بود كه سوءظن بيمارگونه رضاشاه را برانگيخت و براي او اين تصور را به‌وجود آورد كه ممكن است اين انس و الفت بي‌ريا از نقشه‌هاي شيطاني انگليسيها كه فاتح در شركت نفت سابق در خدمت آنان بود نشئت گرفته باشد و شنيدم كه اين توهم ناراحتي هايي نيز براي فاتح به بار آورده بود.فاتح باوجود اينكه كارمند برجسته شركت نفت بود با سياست و شيوه عمل اولياي اين شركت موافق نبود زيرا آنها با اتكاء به‌نظر موافق و اظهار دوستي و وفاداري گروهي از افراد هيئت حاكمه ايران با خود، گرايش افكار عمومي و خواست ملت ايران را مطلقاً به حساب نمي‌آوردند.

آن‌طور كه من از فاتح شنيدم او در اين زمان با ارتباطي كه با بعضي از رجال و دولتمردان انگليس و مقامات شركت نفت داشت ضمن صحبت با‌ آنان مي‌گويد: شما ديگر نمي‌توانيد بعد از سوم شهريور آدمي مانند رضاخان را به جامعه ايران تحميل كنيد. بايد در ديدگاهتان نسبت به ملت ايران تجديد نظر كنيد و به خواست هايشان اهميت بدهيد. وقتي كه قانع شدند، من پيشنهاد كردم اين گروه ٥٣ نفري كه از زندان بيرون آمدند مي‌توانند تشكيلاتي ايجاد كنند و در دوران يك نظام دموكراتيك فعاليت كنند به اين ترتيب به من اجازه دادند با زندانيان سياسي تماس بگيرم.

بعدها شاهرخ مسكوب كه كارخانه ريالكوي فاتح را اداره مي‌كرد براي من تعريف كرد كه روزي از فاتح پرسيدم كه گفته مي‌شود شما بعد از سوم شهريور ١٣٢٠ در مسائل مملكت دخالت مي‌كرديد آيا اين راست است؟ فاتح به او گفته بود فقط يك‌بار به تمام نمايندگان مجلس تلفن كردم و گفتم فردا دولت لايحه‌اي مي‌آورد مجلس، شما آن را تصويب كنيد، آن لايحه عفو زندانيان سياسي بود و هدفم اين بود با آزادي زندانيان سياسي يك حزب تشكيل شود، غير از اين دخالت ديگري نداشتم.

فاتح به من گفت پس از آنكه اين افراد از زندان خلاص شدند من با آنها تماس گرفتم يعني با اردشير اوانسيان، ايرج اسكندري، دكتر يزدي و تعدادي ديگر از سران بعدي حزب توده صحبت كردم و يادآور شدم كه از اين فرصت استفاده كنيد. انگلستان موافق است كه يك حكومت ملي و دموكرات به وجود بيايد و شما هم گروهي همفكر و متشكل هستيد و با درك سياسي‌اي كه داريد مردم مي‌توانند به شما اطمينان كنند. برسر اين مسائل به توافق هم رسيديم ولي فردا ديدم زدند زيرش و از توافقهاي صورت گرفته ١٨٠ درجه عدول كردند. فهميدم اينها خودشان تصميم‌ نمي‌گيرند؛ بعد از صحبت با من با سفارت شوروي تماس مي‌گيرند و در آنجا شخصي به نام علي اوف رأي اينها را مي‌زند. اين جلسات به هم خورد ولي من گفتم ما و شما مي‌توانيم بر روي يك مسئله وحدت نظر و منافع مشترك داشته باشيم و آن خنثي كردن تبليغاتي است كه آلماني ها در كشور راه انداخته بودند؛ آن موقع در و ديوار خيابانهاي شهر را صليب شكسته كشيده بودند. من گفتم شما كه مخالف فاشيسم و آلمان هستيد بياييد روي اين نظر مشترك همكاري كنيم؛ يك روزنامه راه انداختيم به نام مردم ضد فاشيسم و چند نفر از اينها را دولت انگلستان كار هم داد. اين روزنامه هم به كمك انگليسي‌ها راه افتاد».

http://www.ettelaat.com/new/index.asp?fname=2011%5C12%5C12-28%5C11-25-26.htm

تصویر مصطفی فاتح

http://www.ettelaat.com/new/newdata/2011/12/12-28/11-25-26.jpg

نظر شما چیست؟

xxxxxxxxxxx

ادامه در قسمت دهم

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!