فردا اولین روز اردیبهشت ماه، دومین ماه از فصل بهار و هنگامیست که بهار در اوج زیبایی و لطافت در طبیعت به دیگر فصول سال فخر میفروشد. در ایران این روز را به درستی به نام روز بزرگداشت سعدی جشن میگیرند و یاد جاودانه این فصیحترین سخنور نظم و نثر ادبیات فارسی را گرامی میدارند. گفتم به این بهانه قطعهای از گلستان سعدی را که این روز را به بهترین گونه توصیف میکند و نیز دلیل انتخاب این روز برای بزرگداشت استاد سخن در ادبیات فارسی میباشد را به علاقمندان عرضه کنم:
به حکم ضرورت سخن گفتم و تفرج کنان بیرون رفتیم در فصل ربیع که صولت برد آرمیده بود و ایام دولت ورد رسیده
پیراهن برگ بر درختان
چون جامه عید نیکبختان
اول اردیبهشت ماه جلالی
بلبل گوینده بر منابر قضبان
بر گل سرخ از نم اوفتاده لآلی
همچو عرق بر عذار شاهد غضبان
شب را به بوستان با یکی از دوستان اتفاق مبیت افتاد موضعی خوش و خرّم و درختان درهم گفتی که خرده مینا بر خاکش ریخته و عقد ثریااز تاکش آویخته
روضةٌ ماءُ نهرِها سَلسال
دوحةٌ سَجعُ طیرِها موزون
آن پُر از لالها رنگارنگ
وین پر از میوه های گوناگون
باد در سایه درختانش
گسترانید فرش بوقلمون
بامدادان که خاطر باز آمدن بر رای نشستن غالب آمد دیدمش دامنی گل و ریحان و سنبل و ضیمران فراهم آورده و رغبت شهر کرده گفتم گل بستان را چنانکه دانی بقایی و عهد گلستان را وفایی نباشد و حکما گفته اند هر چه نپاید دلبستگی را نشاید گفتا طریق چیست گفتم برای نزهتناظران و فسحت حاضران کتاب گلستان توانم تصنیف کردن که باد خزان را بر ورق او دست تطاول نباشد و گردش زمان عیش ربیعش را بطیش خریف مبدل نکند
بچه کار آیدت ز گل طبقی
از گلستان من ببر ورقی
گل همین پنج روز و شش باشد
وین گلستان همیشه خوش باشد