در دو نوشته پیشین از بحران نمایندگی در اپوزیسیون سخن رفت و موضوع تشکیل یک نهاد نمایندگی (پارلمان) به انتخاب ایرانیان مهاجر و تبعیدی مطرح شد. در آنجا گفته شد که «پارلمان ایرانیان مهاجر و تبعیدی» (و نه «پارلمان ایران در تبعید» که ممکن است به معنای نوعی از نمایندگی مردم ایران باشد) هم تجربهای است برای ایرانیان خارج کشور که «انتخابات آزاد» را تجربه کنند و هم ابزاری که وزن و موقعیت نیروهای سیاسی خارج کشور محک بخورد. این نهاد، نیروهای سیاسی مختلف را زیر یک سقف جمع میکند (کاری که بسیاری از آنان در غیر این صورت از آن اجتناب میکنند) و به هر کدام وزنی معادل نفوذ آنان در خارج کشور میدهد (کاری که ارزیابی آن به هیچ صورت دیگر عملی نیست). نهاد میتواند هم در زندگی ایرانیان خارج کشور (از جمله پناهجویانی که این جا و آن جا در سختی به سر میبرند) تأثیر مثبت بگذارد و هم با اوتوریته بیشتر از هر نهاد دیگری در تحولات ایران نقش ایفا کند.
در آنجا سپس این سؤال مطرح شد که آیا چنین نهادی مطلوب و یا عملی است؟ در باره مطلوبیت این نهاد به دو ذینفع اصلی آن اشاره کردیم. یکی جامعه ایرانی خارج کشور که بخواهد از طریق نمایندگان انتخابیاش بر سرنوشت خود و کشور زادگاه خود تأثیر بگذارد و اجازه ندهد که افراد و گروههای نامنتخب در کریدورهای قدرت به نام او لابی کنند و به جهتگیری قدرتهای بزرگ در مورد ایران و ایرانیان سمت و سو بدهند. و دیگری نیروهای سیاسی که خود را به انتخابات آزاد متعهد کردهاند حاضر باشند درجه اعتماد به نفس خود از یک سو، و صداقت در ادعاهای مربوط به دموکراسی از سوی دیگر، را به نمایش بگذارند. موفقیت چنین طرحی در گرو استقبال این دو ذینفع اصلی آن است، ولی به روشنی اگر نیروهای سیاسی از طرح استقبال کنند و حاضر باشند خود را در یک رقابت آزاد در معرض قضاوت هموطنان خود قرار دهند بخش بزرگی از جامعه ایرانی خارج کشور از آن استقبال خواهد کرد.
اکنون باید دید که این طرح تا چه حد و چگونه عملی است. «پارلمان ایرانیان مهاجر و تبعیدی» بنا به تعریف باید از رأی آزاد و برابر هر فرد ایرانی که بتواند در آن شرکت کند تشکیل شود. لازمه این امر آن است که امکان شرکت برای همه این ایرانیان فراهم شود، و انتخابات سالم و بدون تقلب برگزار گردد. شرکت در انتخابات میتواند حضوری و یا با استفاده از فنآوری اینترنت از راه دور انجام شود. ولی در هر دو صورت، برای سلامتی انتخابات، باید دو شرط تأمین گردد. یکم این که صلاحیت رأی دهنده (هویت ایرانی و سن او) محرز شود و دوم این که هر فرد بتواند فقط یک رأی بدهد. تأمین این دو شرط در انتخابات حضوری سادهتر است، ولی هزینه این کار (گذاردن صندوق رأی در نقاط تمرکز ایرانیان در سدها نقطه جهان و حضور هزاران نفر مجری مورد اعتماد در حوزههای رأیگیری) بسیار بالا است. لازمه تأمین این دو شرط در رأیگیری اینترنتی نیز وجود نرمافزار پیچیده مناسب و بررسی صلاحیت تک تک رأیدهندگان در عین رعایت اصل مخفی بودن رأی است که شاید دهها و احیانا سدها نفر را برای مدتی به کار گیرد و هزینه آن کم نخواهد بود.
دو نکته این جا روشن میشود. یکی این که انتخابات باید حرفهای برگزار شود و اعتماد انتخابکننده و انتخابشونده را جلب کند. اگر این کار به صورت دقیق و حرفهای انجام نشود نمیتوان سلامت انتخابات را تضمین کرد و نتایج آن به راحتی مورد مناقشه قرار میگیرد. هیچ گروه یا تشکیلات ایرانی برای این کار مناسب نیست، و برای این منظور باید به سراغ مؤسسات حرفهای رأیگیری رفت. از این مؤسسات در کشورهای مختلف جهان کم و بیش پیدا میشوند و تجربه زیادی در کار رأیگیری حضوری، پستی یا اینترنتی دارند. دوم این که هزینه این کار کم نیست و به سدها هزار دلار سر خواهد زد. این بودجه ممکن است زیاد به نظر برسد، ولی وقتی آن را با دهها هزار دلاری و احیانا بیشتری که هر چند هفته یکبار اینجا و آنجا صرف نشستها و گردهمآییهای تکراری و بحثانگیز و بینتیجه و مأیوسکننده میشود مقایسه کنیم رقم زیادی نخواهد بود. و آیا یک نهاد انتخابی آن قدر ارزش ندارد که برای ایجاد آن به طور سرانه برای هر فرد واجد شرایط برای رأی چند ده سنت هزینه کرد؟
به طور مسلم اگر خواست اجرای این طرح در جامعه ایرانی محقق شود تأمین هزینه آن کار مشکلی نخواهد بود، و جامعه ایرانی در کلیت خود از تأمین این هزینه عاجز نیست. جامعه ایرانی خارج کشور با کثرت و ثروت و درآمد مشترک خود باید به سادگی از پس این کار برآید. ولی اگر لازم شد میتوان حتا از منابع خارجی کمک گرفت. در واقع اگر کمک گرفتن از منابع خارجی جایی قابل توجیه باشد همینجا است – جایی که این کمک نه برای برگزیدن و گردهم آوردن این یا آن گروه و جمع و تأثیرگذاری بر این روندها صورت میگیرد و بلکه صرف آن خواهد شد که جامعه ایرانی در کلیت خویش به انتخاب نمایندگان خود بپردازد. علاوه بر این، ایرانیان در کشورهای مختلف کار میکنند و مالیات میپردازند و این حق آنان است که از حکومتهای متبوع خود بخواهند در تأمین این خواست مشترک به آنان کمک کنند.
اگر خواست ایجاد پارلمان در جامعه ایرانی پا گیرد و هزینه آن تأمین شود میتوان بقیه کار را سازمان داد. واگذاری اجرای انتخابات به یک مؤسسه حرفهای خارجی (غیر ایرانی) بسیاری از مشکلات عملی را حل خواهد کرد. انتخابات باید به عامترین شکل ممکن برگزار شود و از تعیین هر گونه قید و شرطی که حق انتخاب کردن و انتخاب شدن را محدود کند باید احتراز کرد – صرفا به این دلیل که هیچ نهادی صلاحیت تعیین این قید و شرطها را در شرایط فعلی ندارد. هیچ نهادی نیز صلاحیت آن را ندارد که از قبل برای پارلمانی که به این طریق انتخاب میشود آییننامه تدوین کند. پارلمان در دوره اول اصالت وجود دارد – و خود آییننامه خود را تهیه و تصویب خواهد کرد. حتا نمیتوان از قبل تعیین کرد که دوره پارلمان چند سال باشد – هیچ نهادی با صلاحیتتر از خود پارلمان برای این امر نیست. البته پارلمان پس از تأسیس میتواند علاوه بر آییننامه داخلی خود مقررات دیگری و از جمله چگونگی برگزاری انتخابات در دورههای بعدی را نیز مدون کند و آن انتخابات بر اساس مصوبات پارلمان انجام خواهد شد. در دوره اول مقرراتی وجود ندارد و باید انتخابات را به عامترین شکل ممکن برگزار کرد.
ولی از کجا میتوان کار را شروع کرد و به اصطلاح غلتک را به راه انداخت؟ گام اول طرح مسئله و تعمیم خواست است. این کار داوطلبانه و با هزینه شخصی میتواند انجام شود. گروه یا گروههای داوطلب کوچکی میتوانند تشکیل شوند و به تبلیغ این امر بپردازند. نیروهای سیاسی اگر اعتماد به نفس دارند و در تعهد به انتخابات آزاد صادق هستند، میتوانند این اعتماد و صداقت را با استقبال از این طرح نشان دهند. ولی شبکههای اجتماعی، رسانههای ایرانی و وبسایتها و وبلاگها بزرگترین و قویترین نیرویی هستند که میتوانند به گستردن این فکر کم کنند و آن را به آگاهی مخاطبان خود برسانند. با گسترش این فکر و شکلگیری این خواست، موضوع تأمین هزینههای مالی کار نیز مطرح میشود و ایرانیان میتوانند امکانات خود را برای کمک به هزینه یا تأمین آن از منابع در دسترس خود به تدریج اعلام کنند. با گسترش نسبی این خواست در بین ایرانیان و تأمین کسر کوچکی از هزینه میتوان گامهای بعدی را برداشت.
گام دوم تشکیل یک کمیته تدارکات (مثلا 10 نفره) است. این کمیته وقتی تشکیل میشود که موضوع ایجاد «پارلمان ایرانیان مهاجر و تبعیدی» به یک گفتمان در جامعه ایرانیان خارج کشور تبدیل شده و حد اقلی از هزینه کار (مثلا ده هزار دلار) تأمین شده باشد. کمیته تدارکات باید از جمعی از اشخاص مورد اعتماد و بدون وابستگی به گروههای سیاسی تشکیل شود. برای این کار میتوان از فعالان سابقهدار حقوق بشر دعوت کرد. کمیته تنها وظیفه دارد که مقدمات اجرای انتخابات را فراهم کند. از جمله این که حسابی برای این کار باز کند و به جمعآوری کمک بپردازد، وبسایتی برای اطلاعرسانی و انعکاس اخبار و اطلاعات و نظرات و پیشنهادهای مربوط به پارلمان به راه بیندازد، آییننامه حد اقلی موقت برگزاری انتخابات را مدون کند (مثلا راه احراز هویت و صلاحیت، حد اقل سن، چگونگی نامزد شدن، هر نفر به چند نفر رأی دهد، کیفیت اجرا و نظارت بر انتخابات و …)، و پس از آمادگیهای لازم (از جمله تأمین بودجه) مؤسسه برگزارکننده انتخابات را تعیین کند و با آن قرارداد ببندد. در تدوین آییننامه حد اقلی موقت برگزاری انتخابات، همان طور که در بالا آمد، کمیته باید عامترین شرایط را در نظر بگیرد و «باید»ها و «نباید»ها را به حد اقل ممکن برساند. از اعضای کمیته انتظار میرود که داوطلبانه کار کنند و فقط هزینه انجام خدمات (سفر، هتل و مانند آنها) به آنان پرداخت شود.
اگر گامهای اول و دوم با موفقیت انجام شود و کمیته تدارکات بتواند وظایف خود را انجام دهد، طرح به مرحله اجرا میرسد و مؤسسه اجرا کننده ادامه کار را به عهده میگیرد. کمیته تدارکات البته تا پایان رأیگیری و اعلام نتیجه آرا به حیات خود ادامه میدهد، ولی نقشی در روند رأیگیری نخواهد داشت و فقط به عنوان ناظر عمل خواهد کرد. با تشکیل پارلمان و تحویل اسناد و مدارک و موجودی مالی کمیته به پارلمان، کار کمیته به پایان میرسد. پارلمان ایرانیان مهاجر و تبعیدی پس از تشکیل در مورد طرز کار خود، نشستها و تناوب و محل آنها و ایجاد کمیتهها یا کمیسیونها و کارگروهها و آییننامه داخلی خود تصمیم خواهد گرفت. همان طور که در بالا آمد، اصالت وجود در مورد این پارلمان حاکم است و هیچ نهادی صلاحیت آن را ندارد که از پیش یا از بالا برای آن تصمیم بگیرد یا تعیین تکلیف کند. البته میتوان از پیش هر طرح و نظری را به عنوان پیشنهاد مطرح کرد و آن را به پارلمان تسلیم نمود.
پارلمان ایرانیان مهاجر و تبعیدی یک ایده است و تحقق آن به خواست جامعه ایرانی خارج کشور منوط است. اگر این خواست تأمین شود، توانایی هم به دنبال آن خواهد آمد. مخالفت با آن اگر از زاویه بدبینی باشد، در فرهنگ سیاسی جامعه ایرانی قابل فهم است. ولی اگر نیروهای سیاسی با آن به مخالفت برخیزند بیش از هر چیز عدم اعتماد به نفس یا نگرانی از وزن و نفوذ خود در جامعه ایرانی خارج کشور را به نمایش گذاشتهاند. تشکیل این نهاد آزمایش بزرگی برای به محک زدن ادعاهای مربوط به تعهد به انتخابات آزاد خواهد بود. اگر نیروهای سیاسی از این آزمایش استقبال نکنند چه تضمینی هست که در ایران آزاد فردا به تعهد خود به انتخابات آزاد پایبند باشند؟ در هر صورت، بدون استقبال جامعه ایرانی خارج کشور و به خصوص نیروهای سیاسی آن، این طرح بیش از یک ایده باقی نخواهد ماند، و به گفته یکی از نظر دهندگان پای مقاله دو هفته پیش، در ردیف آن دسته از طرحهایی قرار خواهد گرفت «که میشه گفت اگر میشد چی میشد!»
دو نوشته پیشین را در نشانیهای زیر ببینید:
* بحران نمایندگی در اپوزیسیون و انتخابات آزاد
«* پارلمان ایرانیان مهاجر و تبعیدی» آیا مطلوب است؟
Iran Emrooz