با این شعر زنده یاد ایرج میرزا تجدید دیدار فرمایید و بعد یک عرض مختصر نوعی مرتبط به آن دو دستی تقدیم میگردد.
در سردر کاروانسرایی
تصویر زنی به گچ کشیدند
ارباب عمایم این خبر را
از مخبر صادقی شنیدند
گفتند که وا شریعتا، خلق
روی زن بی نقاب دیدند
آسیمه سر از درون مسجد
تا سردر آن سرا دویدند
ایمان و امان به سرعت برق
میرفت که مومنین رسیدند
این آب آورد و آن یکی خاک
یک پیچه ز گِل بر او بریدند
ناموس به باد رفتهای را
با یک دو سه مُشت گِل خریدند
چون شرع نبی از این خطر جست
رفتند و به خانه آرمیدند
غفلت شده بود و خلق وحشی
چون شیر درنده میجهیدند
بی پیچه زن گشاده رو را
پاچین عفاف میدریدند
لبهای قشنگ خوشگلش را
مانند نبات میمکیدند
بالجمله تمام مردم شهر
در بحر گناه میتپیدند
درهای بهشت بسته میشد
مردم همه میجهنمیدند
می گشت قیامت آشکارا
یکباره به صُور میدمیدند
طیر از وکرات و وحش از جحر
انجم ز سپهر می رمیدند
این است که پیش خالق و خلق
طلاب علوم رو سفیدند
با این علما هنوز مردم
از رونق مُلک ناامیدند؟
چند روز پیش یک رأس حاجی دیپلمات نظام پربرکت مسلمین “اصلاح طلب” و غیره در کشور برزیل در زمان آب تنی و زیر آبی رفتن در استخری مختلط متهم به “آزار جنسی” چند کودک شد.
بعد از اول انکار و بعد گند کار بیشتر درآمدن با توضیح “تفاوت فرهنگی” از سوی حضرات، حاجی دیپلمات به ام القرای اسلام فراخوانده و از قرار با دسته گل در فرودگاه بین المللی امام خمینی جانی هم مورد استقبال قرار گرفت.
حالا خبر میرسد که دلیل فراخواندن حاجی دیپلمات اتهام “آزار جنسی ” کودکان نبوده بلکه جرم او شنیع تر است:
“حضور وی در استخر مختلط تخلف انضباطی به شمار می رود، این دیپلمات به خاطر تخلف به کشور فرا خوانده شده است.”
تبریک