نکاتی در مورد واژه ی فرهنگ و فرهنگ ایرانی

 

محمد قریب در “واژه نامه نوین” واژه ی فارسی فرهنگ را چنین معنی کرده است:
ادب و تربیت، دانش، کتاب لغت ، آثار علمی و ادبی یک قوم یا ملت.

از لغت نامه دهخدا :  فرهنگ واژه‌ای است مرکب از دو واژه ی “فر” و  “هنگ” به معنای فرهنج که علم و دانش و ادب باشد.
در جامعه شناسی و انسان شناسی از فرهنگ تعاریف متعددی عنوان گردیده است . رالف لینتون فرهنگ را ترکیبی از رفتار مکتب می‌داند که بوسیله اعضای جامعه معینی از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌ شود و میان افراد مشترک است . به نظر ادوارد ساپیر فرهنگ عبارت از نظامی از رفتارها ست که جامعه بر افراد تحمیل می‌کند و در عین حال نظامی ارتباطی است که جامعه بین افراد بر قرار می‌کند.
با توجه به تعاریف فوق بطور کلی می‌توان فرهنگ را میراث اجتماعی انسان دانست که او را از سایر حیوانات متمایز می ‌سازد. این وجوه تمایز را که منحصر به انسان است می ‌توان مبتنی بر چهار ویژگی بشرح زیر دانست :
تفکر و قدرت یادگیری – تکلم – تکنولوژی – اجتماعی بودن(زندگی گروهی).
بعضی از صفات فوق را می‌توان در حد بسیار ضعیفی در حیوانات نیز مشاهده نمود که آنها را در حقیقت اعمال و حرکات غریزی باید تلقی نمود و نه ویژگی های فرهنگی مثل غریزه مادری , لانه سازی و…
فرهنگ انسانی بر عکس در بسیاری از موارد بر غرایز بشری لگام می‌زند و بهمین دلیل چنانچه فرهنگ انسانی را از انسان بگیرند تمایزی بین انسان و حیوان بجای نمی‌ماند.
http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-167030484064471eb8630b92b2e47c54-fa.html

از دانشنامهٔ آزاد ویکی‌پدیا : فرهنگ واژه‌ای است که معانی گوناگونی دارد. برای مثال، در ۱۹۵۲ آلفرد کلوبر و کلاید کلاکهون  در کتاب خود به نام “فرهنگ: مروری انتقادی بر مفاهیم و تعاریف” با گردآوری ۱۶۴ تعریف از فرهنگ اظهار کردند که فرهنگ در اغلب موارد به سه برداشت عمده می ‌انجامد:
١ – برترین فضیلت در هنرهای زیبا و امور انسانی که همچنین به فرهنگ عالی شهرت دارد.
٢ – الگوی یکپارچه از دانش، عقاید و رفتار بشری که به گنجایش فکری و یادگیری اجتماعی نمادین بستگی دارد.
٣ – مجموعه‌ای از گرایش‌ها، ارزش‌ها، اهداف و اعمال مشترک که یک نهاد، سازمان و گروه را مشخص و تعریف می‌کند.
فرهنگ فارسی معین، فرهنگ را به معنای ادب، تربیت، دانش، علم، معرفت و آداب و رسوم تعریف کرده‌است.
هنگامی که مفهوم فرهنگ، برای نخستین بار، در سده‌های هیجدهم و نوزدهم میلادی، در اروپا به کار گرفته شد، بر فرایند کشت و زرع یا ترویج در کشاورزی و باغبانی دلالت داشت. چنانکه واژه انگلیسی این مفهوم، از واژه لاتین کالتورا ریشه گرفته است که به معنای کشت کردن، زراعت و ترویج است.
در آغاز سده نوزدهم میلادی، این مفهوم، بر بهبود یا پالایش و تهذیب نفس در افراد (به ویژه در حین آموزش) استوار بود و سپس، در تأمین آرزوهای ملی یا ایده آل‌ها دلالت داشت. در نیمه سده نوزدهم میلادی، برخی از دانشمندان، واژه را برای ارجاع به ظرفیت جهان شمول بشری اطلاق کردند.
در سده بیستم میلادی، فرهنگ به عنوان یک مفهوم محوری وکلیدی در انسان‌شناسی به کار رفت که همه پدیده‌های انسانی را دربر می‌گرفت و صرفاً نتیجه امور ژنتیکی به حساب نمی‌آمد. اصطلاح “فرهنگ” به ویژه در انسان‌شناسی آمریکایی دارای دو معنی بود:
١ – ظرفیت و گنجایش تکامل یافته بشر برای دسته بندی و بیان تجربیات به واسطه نمادها و کنش پندارمآبانه و نوآورانه
٢ – راه های مشخصی که مردم براساس آن در نقاط مختلف جهان زندگی و تجربیات خود را به شیوه‌ های گوناگون بیان می‌کنند و به شکلی خلاقانه دست به کنش می‌زنند. پس از جنگ جهانی دوم، اصطلاح، اگرچه با معانی مختلف، از اهمیت بیشتری دردیگر رشته‌ ها و حوزه ‌های علمی مثل جامعه شناسی، مطالعات فرهنگی روانشناسی سازمانی و علوم مدیریتی برخوردار شد.
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF

از وبسایت راسخون : ساموئل کينگ ، فرهنگ را چنين تعريف مي کند: مجموعه ي دانش و افکار و آراي اخلاقي و قوانين و مقررات و ساير عاداتي است که انسان به عنوان عضو يک جامعه کسب مي کند.
آنتوني گيدنز ، فرهنگ را ارزش هايي که اعضاي يک گروه معين دارند، هنجارهايي که از آن پيروي مي کنند و کالاهاي مادي که توليد مي کنند، مي داند. او در ادامه مي نويسد که فرهنگ همراه مفهوم جامعه است. بدين معنا که فرهنگ شامل کليه فعاليت ها، بايد و نبايدها، آرمانها و امور مختلف بسياري است که در مجموعه اي بنام شيوه زندگي اعضاي يک جامعه جمع شده است.
اما شايد بهترين و کامل ترين تعريف از دو واژه تمدن و فرهنگ متعلق به ادوارد بارنت تايلور انگليسي دانست. وي معتقد است که فرهنگ و تمدن کليت درهم تافته اي است شامل دانش، دين، هنر، قانون، اخلاقيات، آداب و رسوم و هرگونه توانايي و عادتي که آدمي همچون عضوي در جامعه به دست مي آورد.
http://www.rasekhoon.net/Article/Show-48570.aspx

فرهنگ از دیدگاه دایره المعارف ایتالیا : فرهنگ، مجموعه ی شناخت ها و معلومات ذهنی و اجتماعی است که به دست آوردن آن به مطالعات وسیع و گوناگون، هر چند ناکافی، احتیاج دارد.
فرهنگ از نقطه نظر دایره المعارف روسی چنین تعریف شده است: فرهنگ مجموعه ای از دستاوردهای جامعه در زمینه پیشرفت های مادی و معنوی است که از سوی جامعه مورد استفاده قرار می گیرد و شامل سنتهای فرهنگی است و در خدمت پیشرفتهای آینده بشریت قرار دارند.
فرهنگ در لغت عرب : با کلمه ی الثقافه بیان می شود و به معنای پیروزی ، تیزهوشی و مهارت بوده ، سپس به معنای استعداد فراگیری علوم و صنایع و ادبیات به کار رفته است.
مفهوم “فرهنگ” در آلمانی : در اساس به معنای داده های معنوی، هنری و مذهبی است و با قوت تمام میان داده هایی از این دست از سویی و داده های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از سوی دیگر آشکارا فاصله ایجاد می کند.
فرهنگ از دیدگاه مراجع چینی : مجموع ثروت های مادی و معنوی که بشریت در فرایند عمل تاریخ اجتماعی خود ایجاد کرده، فرهنگ نامیده می شود. فرهنگ یک پدیده ی تاریخی است و هر اجتماعی دارای فرهنگ متناسب خود است که به موازات رشد تولید مادی جامعه توسعه می یابد. فرهنگ به عنوان ایدئولوژی، منعکس کننده ی نوع سیاست و اقتصاد یک جامعه ی مشخص است که در حیات سیاسی و اقتصادی آن جامعه، تاثیرات عظیم بر جای می گذارد. در جوامع طبقاتی، فرهنگ دارای خصلت طبقاتی است.
http://farhangenaghz.persianblog.ir/page/8

فرهنگ ایرانی
فرهنگ ایرانی با داشتن سنن مخصوص خود همچون تقویم خورشیدی خاص خود، از بسیاری از فرهنگ های دیگر مجزا می‌شود.در حالی که تقریباً همه کشورهای دنیا از یکی از سه تقویم میلادی (خورشیدی)، هجری قمری (بر اساس ماه)و تقویم چینی (بر اساس ماه) استفاده می‌کنند، تقویم ایرانی به عنوان یکی از دقیق‌ترین این تقویم‌ها با داشتن نقطه شروع بسیار دلپذیر (آغاز بهار) از نقاط برجسته فرهنگی ایران می‌باشد.
فرهنگ ایرانی از دو مشخصه ی بارز فرهنگی برخوردار است که به این فرهنگ هویتی ممتاز می‌دهد. این دو مشخصه ، یکی «هنر و ظرافت در لذت» و دیگری «سطح بالای هیجان در زندگی» می‌باشد.فرهنگ ایرانی به شدت غنی است در تولید لذت، هنر و شادی، و مملو از ظرافت هایی است که بسیاری از فرهنگهای حاکم بر کشورهای پیشرفته فاقد آن هستند.ظرافت هایی که در راستای افزایش شادی و هیجان و در نتیجه لذت بیشتر بشر از زندگی تعبیه شده اند. از این ظرافت‌های فرهنگی می‌توان به “شعر” و “ادبیات” ایرانی و شهرت و نفوذ جهانی آن و یا به جایگاه طنز و موسیقی در فرهنگ ایرانی اشاره کرد. جدا از این هنرهای تجسمی و لذت‌های بصری جایگاه ویژه خود را در فرهنگ ایرانی دارد. از فرش ایرانی که در همه دنیا به زیبایی معروف است تا هنرهای “میناکاری“، “ خاتم کاری“، “منبت کاری“، “معرق کاری” و ده‌ها هنر دیگر ایرانی نشانگر علاقه قابل ملاحظه ایرانیان به زیبایی و ظرافت است . یکی دیگر از سمبل‌های ظرافت فرهنگ ایرانی، غذاهای متنوع ایرانی می‌باشد. با اینکه خورش‌های ایرانی تا حدی شبیه به بعضی از غذاهای هندی است و کباب‌های ایرانی هم دارای شباهت‌هایی به کباب‌های یونانی و عربی است، غذای ایرانی دارای بسیاری عناصر منحصر به فرد خود می‌باشد. اهمیت لذت، هنر و هیجان در فرهنگ ایرانی از بعدی دیگر هم قابل بررسی است. در حالی که یک ایرانی در ایران، به علت وجود اختلال در بسیاری از سیستم‌های زندگی خود، معمولاً اضطراب بالایی در زندگی خود تحمل می‌کند، در عوض به دلایل فراوان در زندگی خود هیجان زیادی حس می‌کند و کمتر دچار حس تنهایی و گوشه گیری می‌شود. کم بودن شاخص “فردگرایی” در ایران، در مقایسه با بسیاری از کشورهای مغرب زمین، جدا از اینکه حکایت از سنتی بودن بسیاری از ساختارهای فرهنگ ایرانی دارد، علامت وجود روحیه همدلی در ایرانیان است. جدا از این، بسیاری از رفتارهای آنارشی وار در فرهنگ‌های گرم و از جمله ایران، ریشه در روحیه هیجان جو ایرانیان دارد که از دیدگاهی به میزان بالای تابش آفتاب مرتبط است. این هیجانات به نوعی باعث افزایش نشاط در زندگی بسیاری از ایرانیان و در نتیجه کاهش افسردگی می‌شود.
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C 
 

 شعری از مهدی سهیلی
 
برآور نغمه ای مطرب بخوان شعری بزن چنگی
غم ما را ببر از دل به آوازی به آهنگی
بگو افسانه یی شیرین ز لیلایی ز مجنونی
که در مردم نمی بینم به جز افسانه ی جنگی
ز بیم آتش دشمن شب خاموش ما بنگر
که دیگر در دل باغی نمی خواند شباهنگی
گزند اژدهای بالدار آتشین دم بین
که سوزاند به شبها مردم ما را به نیرنگی
بدان ویرانگر تازی بگو بس کن دغلبازی
که با این فتنه ها سنگی نماند بر سر سنگی
بود گلخوشه ی آتش به هر شب بر سر مردم
بلا ها می رسد ما را ز هر سویی به هر رنگی
چه ماند بهر ما زین فتنه دردی از پس دردی
چه می بخشد به تو این خدعه ننگی از پی ننگی
چه می نالی از این تازی که در گرگان نمی بینی
نه تقوایی نه انصافی نه ایمانی نه فرهنگی
در این غوغای تنهایی ز دشمن شد نصیب ما
شب سختی غم تلخی گل اشکی دل تنگی
http://www.jasjoo.com/books/new-poems/mehdi_soheili/83/2290

نظر شما چیست؟

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!