دیروز سالروز سلاخی شاپور بختیار و دستیار او سروش کتیبه توسط آدمکشان نظام پربرکت مسلمین “اصلاح طلب” و غیره بود.
وارد بحث بلاهت تاریخی اکثر رهبران جبهه ملی، گیجی همۀ نهضت آزادی و دیگر مدعیان راه مصدق که در ٣۷ روز نخست وزیری بختیار به او پشت کردند و در تلاشش برای جلوگیری از فاجعۀ کشورداری دینکاران، که او میدید و اکنون همه میبینند، تنهایش گذاشتند نمیشوم.
وارد بحث نزدیک بینی مکتوب آنزمان ماشاءالله روشنفکران و تداوم ریغویی فکری آنان پس از این همه سال و تجربه هم نمیشوم.
غرض ابراز قدردانی از بانو مهشید امیرشاهی است که با پشتیبانی علنی در آن جو وحشت از آخرین شانس ایران و ایرانی برای قسر در رفتن از فاجعه، به گواهی تاریخ، نماد دوراندیشی، روشنفکری و شجاعت میباشند.
” من صدایم را به پشتیبانی از آقای شاپور بختیار با سربلندی هر چه تمامتر بلند می كنم، حتی اگر این صدا در فضا تنها بماند. من از تنها ماندن هرگز هراسی به دل راه نداده ام. ولی این بار می ترسم نه به خاطر خودم، بلكه به خاطر آینده این ملك و سرنوشت همه آنها كه دوستشان دارم.”
بانو امیرشاهی زنده باشند و سالم و آزادی ایران و ایرانی را ببینند.
تبریک