نمیدونم که آیا بعضی از شما دوستان یادتون هس یا نه…. اون اوایل انقلاب، اونوختا که اگه با یکی خوردهحساب داشتی بهش یه انگ فالانژ بودن میزدی و دیگه طرف کارش تموم بود….اون روزاییکه دخترا موشون رو دماسبی میکردن و بلوزشون رو مینداختن از کمر بیرون، روی شلوار جینشون و توی اون شلوغبازار جلوی دانشگاه جزوه راهنمای جنگ داخلی و یا یادداشتهای رزا لوکزامبورگ راجع به این موضوع که آیا شورا از بالا به پایین هستش یا از پایین به بالا میفروختن……. اون روزا رو میگم….. اگه یادتون باشه، یه کلمه یا عبارت بودش که توی دهان همه بودش….. یادتونه؟…… از یارو میپرسیدی “حالت چطوره؟” جواب میداد” در رابطه با حالم، مرسی”، یا اگه مثلا میپرسیدی “راستی دوست دخترت چطوره؟” جواب میداد که ” اون منو فقط در رابطه با ازدواج میخواد، ولی من اونو در رابطه با رابطه میخوام” ……یا یه چیزی مثل این؛ یادتونه؟ همش در رابطه با فلان، در رابطه با بیسار…..که مبادا یکی بگه ایشون روشنفکر انقلابی تشریف ندارن… غافل از اینکه ما جماعت “شوت” مشغول این تئوریبافیهای صد تا یه غاز بودیم و حاجی داشت در رابطهمون رو تر میکرد….. بماند…… اینارو عرض کردم که به چیزی که امروزه رایج شده اشاره کنم و اون کلمه “دغدغه” هستش…… با هرکی صحبت میکنی، یا هر چیزی رو که میخونی، توش صد تا دغدغه هستش….. یکی دغدغه نظری داره اون یکی دغدغه عقیدتی……. و در این میان، دغدغه من و امثال من در اینه که ایندفه اگه دوباره “شوتبازی” در بیاریم این حاجی وهابی هستش و میگه تر کردن حرومه….. الخشک حبیب الله و انصارهم ….
خیلی زیاد پرچونگی کردم…. ببخشین….. میخوام یه لینک بذارم…. یادش به خیر….که چقده اون وختا واسه این بنده خدا پشت چشم نازک میکردیم که چرا “ایستاده نمرده”، تو نگو او خری رو دیده بود که یونجه رو میفهمید، و میدونست که ما اون خره نیستیم ……..