خداوندا اگر هستی کجایی
چرا یک شب به شام ما نیایی
چه بسیار مردمان در جستجویت
تو لیکن خود ز ما پنهان نمایی
به صبح و ظهر و شب از تو کنیم یاد
به امید نشانی و صدایی
اگر مشکل در آید دست حاجت
بریم ما سوی عرش کبریایی
به درگاهت کنیم ما آه و ناله
به این باور که تو مشکل گشایی
همی گویند که تو در قلب مایی
همیشه یاور و همراه مایی
ز همره بودنت ما را چه حاصل
گره از کار ما گر ناگشایی
خداوندا اگر هستی کجایی
چرا یکشب به شام ما نیایی
*******
چرا اینگونه آن را آفریدی؟
اگر تو خالق این عالم هستی
چرا در روح انسان بی تامل
توان خوب و بد با هم دمیدی؟
چرا بنیان این عالم نهادی
تو بر جنگ سیاهی با سپیدی؟
چرا بر خاطیانی کو به نامت
ستم کردی و بند از بند دریدی
بلائی آسمانی نافرستادی
نهیبی از سر خشم ناکشیدی؟
****
در آن هنگام که قوم غالب ژرمن
یهودی را به زیر پا لگد می کرد
چه بسیار از یهودان کو به درگاهت
شب و روز التماس و اقتدا می کرد
اراده گر تو می کردی چه آسان بود
نجات این گروه از مرگ و زجر و درد
و لیکن تو نشستی در پس پرده
نظاره گر شدی چون داوری خونسرد
یهودی کو ستم دیدی به صدها سال
ز جاهل عیسوی های یهود آزار
گریخت سوی فلسطین تا بدور باشد
ز آزار نصاری روان بیمار
و لیکن چون بدان خطه فرود آمد
بسی با مردم بومی بکرد پیکار
فلسطینی بیچاره فراری شد
ز شهر و خانه خود از سر ناچار
به درگاهت دعا کرد هر فلسطینی
که یا رب این بلا از موطنم بردار
اراده گر تو می کردی چه آسان بود
رهائی دادنش زین وضع نکبت بار
صدایش را شنیدی و چه آسوده
تماشا گر شدی تو از سر دیوار
***
خداوندا بکن کاری بزن حرفی
و اگر نه من ترا اینسان دهم هشدار:
چو از بیرحمی ظالم، زند فریادها مظلوم
اگر ساکت بود ایزد، وجودش چون شود معلوم؟
نادر حبیبی
شهریور ۱۳۹۱ (۲۰۱۲)