کشف حجاب می کند Grundrisse گروندریسه

 

از شما دعوت میکنم ویدیوی ضمیمه را ببینید

گروندریسه
Grundrisse
کشف حجاب می‌کند

http://www.youtube.com/watch?v=I6DLRmq1aHM

.  بخاطر نارسایی، نا آشنایی و اشتباهات در ارائه این بحث، پوزش
می‌خواهم
 

 

 همنشین بهار

……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………. 

واژه «گروندریسه» در کتاب دایره المعارف علوم فلسفی هگل آمده  

Enzyclopädie der philosophischen Wissenschaften im Grundrisse

و البتّه نام ویژه دست نوشته های کارل مارکس هم هست که پیش از کتاب کاپیتال (سال ۱۸۵۷-۵۸) نوشته و در واقع پیش نویس نقد وی بر اقتصاد سیاسی است.

Grundrisse DER Kritik DER Politischen Ökonomie

…………………………….

گروندریسه یعنی چی؟

واژه Grundrisse در زبان آلمانی از شاخه معماری و ساختمان سازی وارد علوم نظری – علوم اجتماعی و فلسفی شده و به معنای خطوط کلی، خطوط اصلی و بنیادی و نوعی نشانه گذاری اولّیه و خلاصه تعیین چهارچوب و مبنا است.

Grundrisse بصورت جمع است و نقشه کف و نقشه مسطّحه برای آغاز پایه ریزی ساختمان و نهادن خطوط اولیه بنا و… معنا می‌دهد.

اینکه مارکس نام دست نوشته های خودش را که در واقع پیش درآمدی است برای کتاب کاپیتال. گروندریسه گذاشته،  نشان می‌دهد که در این اثر (در این انگاره Skizze و طرح)، خطوط کلّی و موضوعات ریشه ای و مبنایی (در تعلیل و تحلیل سرمایه) تشریح شده است.

بعبارت دیگر، گروندریسه ماهیّت و هسته اصلی نقد مارکس از اقتصاد سیاسی بر پایه نظریه انتقادی است.

مارکس با گروندریسه، مبانی و جزئیاّت تئوری ارزش را بنا می‌گذارد و بعدها تئوری ارزش اضافه را نیز بر پایه آن ادامه می‌دهد و چند و چون ارزش مبتنی بر کار را در شیوه تولید سرمایه داری مشخص می‌کند.

گروندریسه که بخشی از پروژه گسترده ی سیاسی – اقتصادی مارکس تلقّی می‌شود، تفسیرهای متداول از وی را به چالش می‌کشد و به بوته آزمون می‌گذارد.

در گروندریسه مارکس به کار الینه و بیگانه شده هم اشاره دارد. کاری بیگانه از محصول خود، بیگانه از قابلیت انسان برای فعالیت آزادانه و آگاهانه، و همچنین بیگانه از انسان های دیگر.

گروندریسه الغای شیوه تولید سرمایه داری را هم به بحث می‌گذارد امّا مقصودش صرفاً الغای مالکّیت خصوصی وسائل تولید نیست. شیوه جدیدی از کار و زندگی را مّد نظر دارد. 

ﮔﺮوﻧﺪرﻳﺴﻪ که ﺑﻴﻦ ﺳﺎﻟﻬﺎی ۱۸۵۷ و ۱۸۵۸ میلادی ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪه، نخستین ﻃﺮح ﻣﻘﺪﻣﺎتی مارکس در ﻧﻘﺪ اﻗﺘﺼﺎد سیاسی و ﺑﻨﺎﺑﺮاین، ﻃﺮح اولیه کار ﺑﺮ روی کتاب کاپیتال (ﺳﺮﻣﺎیه) اﺳﺖ. ﮔﺮوﻧﺪرﻳﺴﻪ درﺑﺮگیرﻧﺪه ﻧﻈﺮات مارکس در ﻣﻮرد ﻣﻮﺿﻮع ﻫﺎی بیشماری اﺳﺖ که او آن ﻫﺎ را در جای دیگر بحث نکرده است.

…………………………….

کارل مارکس و رنج هایش

پس از آنکه مارکس در سال ۱۸۵۰ به اجبار راهی لندن شد، با اینکه در تنگنای اقتصادی قرار داشت، به کتابخانه موزه بریتانیا می‌رفت و آثار «ویلیام پتی»، «آدام اسمیت» و«زوزوف پرودون»، «دیوید ریکاردو»، «هنری چارلز کری» و «فردریک باستیات» و… را با ولع تمام دوره می‌کرد و به قول خودش که به انگلس نوشته بود مثل دیوانه ها تمام شب بیدار می‌ماند تا به مطالعات اقتصادی ادامه دهد و از اوضاع پرت نیافتد.

مارکس که سال پرماجرای ۱۸۴۸ و وقایع تأمل برانگیز آنرا در خاطر داشت، ۹ سال بعد (در سال ۱۸۵۷) می‌پنداشت که بحران مالی در حال توسعه در سطح بین المللی شرایط را برای یک دوره انقلابی جدید در سراسر اروپا ایجاد کرده است. بواقع هم اروپا آنزمان با بحران اقتصادی روبرو بود و فشار بر تهیدستان افزوده می‌شد.

گرد و غبار آن بحران، کارل مارکس را هم بدرد چکنم چکنم گرفتار کرده بود و او که در شرایط سختی به لحاظ اقتصادی بسر می‌بُرد آنچنان که از نامه هایش به انگلس پیدا است، رنج می‌کشید. طلبکاران رهایش نمی‌کردند و زن و سه دخترش از کمبود آذوقه و وسائل گرما در زمستان آن سال بستوه آمدند. گویا مارکس در مقطعی مریض احوال هم بود و در نامه هایش به این موضوع و اینکه حتی نمی‌توانم پول یک کتاب را بپردازم، اشاره می‌کند.

مارکس بعد از فوت پدرش به تنگنا و بدبیاری افتاد. به علت انتقاداتی که از دولت وقت می‌کرد مجلّه ای که در آن کار می‌کرد توقیف و او بیکارشد و دولت پروس از فرانسه خواست تا وی را از آن کشور بیرون بیاندازد.

مارکس از دولت بلژیک تقاضای مصونّیت کرد امّا پس از انتشار مانیفست، از آنجا هم بیرونش کردند و او به پاریس و بعداً به کلن آلمان رفت، ولی آنجا هم نوشته هایش خشم هیأت حاکمه را برانگیخت.

سال ۱۸۴۹ برای دومّین بار توسط دولت پروس از آلمان اخراج شد. دار و ندار خودش را فروخت تا بتواند با خانواده‎ به پاریس برود امّا در پاریس با عکس العمل شدید دولت فرانسه مواجه گشت. آلاخون والاخون شده بود و به اجبار به لندن رفت امّا فقر شدید امّانش را برید.

این وسط پسرش درگذشت و دختر یکساله اش از جمله بخاطر فقر و گرسنگی شدید و عدم بهداشت صحیح جان داد. وی پسر دیگری را هم از دست داد.

گروندریسه در چنین اوضاع و احوالی نوشته می‌شود. (سال ۱۸۵۷ که البتّه یکسال طول می‌کشد تا به اتمام برسد.)

یادآوری کنم که گرچه مارکس گروندیسه را در سالهای ۱۸۵۷ و ۱۸۵۸ نوشته، امّا مضمون مسائلی که در آن کتاب آمده، از اوائل ۱۸۴۰ ذهن وی را مشغول داشت.

…………………………….

از دید مارکس، نویسنده هم کارگر زحمتکشی است.

ﻣﺎﺭﻛﺲ ﺩﺭ گروندریسه، نه تنها از ستم و سرکوب زمانه تأثیر پذیرفته، تحت تاثیر امثال کانت و هگل هم هست.

ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ که پیرﺍﻣﻮﻥ ﺯﻧﺪگی ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ یوﻧﺎﻥ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ می‌ﻧﻮیسد، ﻧﻈﺮﺍﺕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺪیوﻥ فریدریش ﺷیلر ﻭ ﺷﺎﮔﺮﺩ شیلر، یوهان یواخیم وینکِلمان Johann Joachim Winckelmann که کتاب «ﺗﺎﺭﻳﺦ هنر کهن» ﺭﺍ ﻧﻮﺷﺘﻪ می‌ﺩﺍﻧﺪ.

از گروندریسه می‌فهیم که مارکس به هنر اهمّیت بسیار می‌دهد. هنر از نظر وی وجه خاصی از بیان آگاهی اجتماعی است.

از دید او، نویسنده هم کارگر زحمتکشی است. کارگری تولیدی که اربابان جورواجور دارد و آنها باید کارش را دماغ دربیآورند تا انتشار دهند. اربابانی که به جنبه زیبایی شناسانه کار توجّه زیادی ندارند.

مارکس بارها به کار فکری هم، (در کتار کار جسمی) اشاره می‌کند و با اشاره به هنرمندان و نویسندگان بزرگی چون «اشیل» و «هومر»..از تولید هنری مثال می‌آورَد و تأکید می‌کند هنر، تولیدی ویژه است و باید به گونه ای ویژه هم بررسی شود.

از دیدگاه وی اگر هنر را در منطق بررسی کلّی انواع تولید جای دهیم، عنصرخیالپردازی و بسیاری از راز و رمزهایش را کاسته ایم.

خودش وقتی تصاویری خیالی از جامعه آینده انسانی ارائه می‌کند، می‌گوید که آنجا خلاقیّت های انسانی به طور کامل شکل می‌گیرد و هرکس می‌تواند تبدیل به «رافائل» شود.

گرچه هنر اساساً (و نه مطلقاً) پدیداری است تاریخی و اجتماعی و وابسته به تکامل ابزار تولید و تکنولوژی امّا، گاه اثر هنری فراتر از موقعیت تاریخی پیدایش خود می‌رود. مارکس در گروندریسه با اشاره به هنر یونان و نیز شکسپیر و زمانه اش، توضیح می‌دهد که شکوفایی هنر در دوره هایی معیّن می‌تواند با تکامل همگانی جامعه و پایه مادّی آن تناسبی نداشته باشد.

…………………………….

دست من کوتاه و خرما بر نخیل

در گروندریسه مارکس ضمن اشاره به این مطلب که تولید و توزیع و مبادله و مصرف (این چهار تا)، اعضای مختلف یک کلّیت هستند، به تجزیه و تحلیل مسائل اقتصادی می‌پردازد که از این بابت دست من کوتاه است و خرما بر نخیل !

من در اینگونه موارد هیچی نمی‌دانم. از بحث «پول» در گروندریسه بگیر تا آخر.

همچنین به مباحثی از قبیل بیان دوگانه مارکس از «روش» که در گروندریسه با کتاب گامی بر نقد اقتصاد سیاسی و کاپیتال خوانایی ندارد، می‌گذرم.

همچنین از اینکه وی در گروندریسه (فصل در باب ماشین‌ها) از «دانش انتزاعی» حمایت می‌کند که چندان مارکسیستی نیست… از اینها می‌گذرم. نه با آن آشنایی کافی دارم و نه بکار این بحث می‌آید.

با فلاکت، کتاب مشکل گروندریسه را که حدود ۱۰۰۰ صفحه است، از اول تا آخر خواندم و از گذشته های دور با پرتوی از آن آشنا بودم و رمضان امسال هم آنرا مرور کردم، امّا چون به اقتصاد سیاسی و… آگاهی و اشراف ندارم، وارد آن مقولات نمی‌شوم. کسانیکه صلاحیّت دارند از آن نوشته و می‌نویسند.

ﻣﺎرﮐﺲ ﻧﮕﺮش ﺧﻮد در ﺑﺎره ﻣﺴﺎﻟﻪ ﺷﻨﺎﺧﺖ را ﺑﺎ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﻧﻮیسی ﺑﺮ ﻧﮕﺎه ﭘﯿﭽﯿﺪه ھﮕﻞ ﺑﻪ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺗﺪوﻳﻦ نموده و ﻣﻄﺎﺑﻖ ﻧﮕﺎه ھﮕﻞ ادّﻋﺎ می‌ﮐﻨﺪ ﻣﺎ نمی‌ﺗﻮاﻧﯿﻢ ﭘﺪﻳﺪه ھﺎی اﻗﺘﺼﺎدی را ﺑﻪ ﻃﻮر ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ درک ﮐﻨﯿﻢ. باید آﻧﮫﺎ را ﺑﻪ ﻃﻮر ﻏﯿﺮ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ و از ﻃﺮﻳﻖ ﻣﻘﻮﻟﻪ ھﺎی اﻗﺘﺼﺎدی ﻣﻮرد اﺳﺘﻔﺎده در اﻗﺘﺼﺎد ﺳﯿﺎسی ﻣﺪرن بفهمیم. ﺑﻪ ﻋﺒﺎرت دﻳﮕﺮ روش درک آﻧﮫﺎ ﺑﺮ ﺧﻼف روش درک ﺷﺮاﻳﻂ ﺳﺎﺧﺘﺎر ذهنی اﺳﺖ ﮐﻪ در ﻗﺎﻟﺐ ﺗﻐﯿﯿﺮات اﺟﺘﻤﺎعی ﺟﮫﺎنی، رخ می‌دھﻨﺪ.

به قول «اریک هابسبام» گروندریسه «درﺑﺮگیرﻧﺪه ی ﺗﺤﻠﻴﻞ ﻫﺎ و درﻳﺎﻓﺖ ﻫﺎیی اﺳﺖ که ﺑﺮرسی مارکس از ﺳﺮﻣﺎیه داری را ﺑﺴﻴﺎر ﻓﺮاﺗﺮ از ﻗﺮن ﻧﻮزدﻫﻢ می‌ﺑﺮد. ﺑﻪ ﻋﺼﺮ و ﺟﺎﻣﻌﻪ ای که ﺗﻮلید دﻳﮕﺮ نیازﻣﻨﺪ کار ﺗﻮده ای ﻧﻴﺴﺖ. ﻋﺼﺮ اﺗﻮﻣﺎﺳﻴﻮن، ﻋﺼﺮ امکان ﻓﺮاﻏﺖ و اﺳﺘﺤﺎﻟﻪ از ﺧﻮدﺑﻴﮕﺎنگی.

در گروندریسه که در واقع رئوس مطالب، طرح کلی و پایه آثار دیگر مارکس بشمار می‌رود به موارد شش گانه زیر اشاره شده است:

تولید، تجارت، ازخودبیگانگی، نیروی کار، توسعه فن آوری و انقلاب کمونیستی. البتّه در کتاب مزبور  اشاراتی هم به ماتریالیسم تاریخی، تناقضات زیست‌محیطی، سوسیالیسم، تکنولوژی و اتوماسیون…شده است.

در پرتو گروندریسه، می‌توان به بازاندیشی کتاب سرمایه دست زد.

…………………………….

گروندریسه تا مدتّ ها غیبش می‌زند.

متاسفانه گروندریسه حدود نیم قرن غیبش می‌زند و کسی از آن خبردار نمی‌شود تا اینکه در سال ۱۹۰۳ «کائوتسکی» (همان کائوتسکی که لنین مرتدش خطاب می‌کرد) از آن رازگشایی نموده، و به دیگران می‌شناسانَد.

بعد از درگذشت مارکس (و انگلس) آثار بجامّانده از آنها را به آرشیو حزب سوسیال دموکرات (Social Democratic Party of Germany (SPD در برلین بردند امّا برای تدوین و حفظ آنها دقت کافی نشد و دست نوشته های مارکس پخش و پلا شدند.

یک دلیلش درگیری های متداول گروه ها و موضعگیری های چپ اندر قیچی نیروهای سیاسی بود. اگر امثال «ریازانوف» (چند سطر بعد از او خواهم گفت) نبودند، ما حالا از مارکس و انگلس، جز چند کتاب ناقص چیزی نداشتیم.

با تلاش کائوتسکی، «گروندریسه» در مجله «عصر جدید» Die Neue Zeit (The New Times) معرفّی شد، وی در یاداشت کوتاهی تصریح نمود این اثر دست نوشته های مارکس و مربوط به ۲۳ اگوست ۱۸۵۷ میلادی است.

کاتوتسکی برای گروندریسه، خودش تیتر Einleitung zu einer Kritik der politischen Ökonomie «مقدمه ای بر نقد اقتصاد سیاسی» را برگزید.

با وجود تلاش کائوتسکی برای کشف حجاب از گروندریسه، برخی وی را سرزنش می‌کنند که می‌توانست و می‌بایست زودتر از اینها، آن را رو کند…

…………………………….

«ریازانوف»، تیرباران می‌شود.

گروندریسه باز می‌رفت تا از نظرها پنهان شود امّا سال ۱۹۲۳ با همّت والای «دیوید بوریسوویچ ریازانوف» Дави́д Бори́сович Ряза́нов زندانی سیاسی در دوران تزار و مدیر انستیتو مارکس و انگلس، گرد و غبارش زدوده شد.

البتّه وی به اینکه نخستین بار کائوتسکی آنرا معرفی نموده، اشاره کرد.

این انسان فرهیخته بعد از انقلاب اکتبر که در کنار مردم بپاخاسته، در آن نقش داشت، توسط شبه انقلابیون، دستگیر و شکنجه شد و نهایتاً هم در ۲۱ ژانویه ۱۹۳۸ به اتهام ضدانقلاب و نفوذی دشمن و از این خزعبلات تیرباران گردید.

اگر ریازانوف نبود، ما اکنون بسیاری از آثار مارکس و انگلس از جمله «دستنوشته های اقتصادی و فلسفی سال ۱۸۴۴»، ایدئولوژی آلمانی، نقد فلسفه حق هگل، گروندریسه و…را  نداشتیم و همه گم و گور شده بود.

او بود که پیش تر در ۳۴ جلد آثار مارکس و انگلس را گردآوری نمود و منتشر کرد.

بعدها مؤسسه تحقیقات اجتماعی در فرانکفورت و…با کمک متخصّصین و مارکس شناسان، نسخه نهایی گروندریسه را تأئید و تکثیر نمود.

…………………………….

گروندریسه بر سر زبانها می‌افتد.

نسخه های اولیه (و نه جندان کامل گروندریسه) به زبان فرانسه (۱۹۰۳) و به زبان انگلیسی (۱۹۰۴)، به زبان روسی (۱۹۲۲)، ژاپنی (۱۹۲۶)، یونانی (۱۹۲۷)، و چینی (۱۹۳۰) و… منتشر شد و بر سر زبانها افتاد.

اولین نسخه آلمانی ۱۹۳۹ – ۴۱ (دومین نسخه ۱۹۵۳)

ترجمه ژاپنی ۱۹۵۸-۱۹۶۵(توسط «هیرانو هی چی» 平野英一)

ترجمه چینی ۱۹۶۲-۱۹۶۸

ترجمه فرانسوی ۱۹۶۷-۱۹۶۸

ترجمه روسی ۱۹۶۸-۱۹۶۹

ترجمه ایتالیایی ۱۹۶۸-۱۹۷۰

ترجمه اسپانیایی ۱۹۷۰-۱۹۷۱

ترجمه به زبان چک ۱۹ ۱۹۷۱-۷۷

ترجمه مجارستانی ۱۹۷۲

ترجمه رومانیایی ۱۹۷۲-۱۹۷۴

ترجمه انگلیسی ۱۹۷۳

ترجمه به زبان اسلواکی ۱۹۷۴-۱۹۷۵

ترجمه دانمارکی ۱۹۷۴-۱۹۷۸

ترجمه به زبان صرب (کرواسی) ۱۹۷۹

ترجمه به زبان اسلوونی ۱۹۸۵

ترجمه فارسی ۱۹۸۵-۱۹۸۷

ترجمه لهستانی ۱۹۸۶

ترجمه فنلاندی ۱۹۸۶

ترجمه یونانی ۱۹۸۹-۱۹۹۲

ترجمه ترکی ۱۹۹۹-۲۰۰۳

ترجمه کره ای ۲۰۰۰

ترجمه پرتغالی ۲۰۰۸

به زبان های نروژی، هلندی، عربی و ویتنامی هم ترجمه شده است.

گروندریسه در تمامیت خود به ۲۲ زبان ترجمه شده و در ۳۲ نسخه مختلف (بخشهایی از آن، یا تمام کتاب) چاپ شده است.

در مسکو فصل مربوط به پول از کتاب گروندریسه به چاپ رسید و سال ۱۹۳۶ تمام کتاب برای انتشار آماده شد و سالهای ۱۹۳۹ – ۴۱ کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی (موسسه مارکس، انگلس، لنین در مسکو) پخش آن را در دستور کار خود گذاشت امّا خورد به محاکمات دهه سی و  جّو بعد از آن به اصطلاح دادگاههای انقلاب، بیدادکاه هایی که دودش به چشم امثال ریازانوف و گروندریسه رفت.

خلاصه گرندوریسه تا مدتّها و تا جنگ جهانی دوم عملاً از دسترس عموم خارج گشت تا اینکه در سال ۱۹۵۳ پس از ۱۰۰ سال تنهایی آزاد شد. در همین سال در برلین، گروندریسه توجه ناشران بین المللی را هم جلب نمود.

شگفتا که مارکس در کتاب کاپیتال، به گروندریسه ارجاع نمی‌دهد و انگلس هم (در جلد ۲ و ۳ کاپیتال که از آثار بجامّانده مارکس تدوین نموده) به آن دست نوشته ها اشاره ندارد. دارد؟

…………………………….

آیا مارکس، مارکسیست بود ؟

در پایان نمی‌توانم به کارل مارکس آن نویسنده پرشور و بزرگوار که تا پایان عمر با تیغ و طلا و تسبیح آزارش دادند و هر کسی از ظّن خود یارش شد، ادای احترام نکنم. او که اگر بود بفریاد درمی‌آمد که لااقل مرا بشناسید و با دغدغه و رنجهایم آشنا شوید.

با کمال ادب و فروتنی بگویم در برابر آن انسان بزرگ نه خود را می‌بازم و نه از عقاید خودم که آگاهانه و آزادانه برگزیده ام، دست برمی‌دارم، به لحاظ فلسفی با وی هم جهت نبوده و نیستم امّا با تمام وجود به او که چراغ بدست گرفت و به جنگ تیرگی رفت، سلام می‌کنم. قلم دیکته ناپذیر او و رنج و تنهایی اش مرا به فکر فرو می‌برَد.

به قول «دانته» اینجا (در اینگونه مواقع) هرگونه تردید و بد گمانی باید کنار رود و از هر گونه ترس و بزدلی باید پرهیز شود.

Qui si convien lasciare ogni sospeto; Ogni viltà convien che qui sia morta.

کارل مارکس کافر به ظلم بود و مؤمن به آزادی و یک موی او به هزار «محقق کرَکی» و مفتی و محتسب ریاکار می ارزد که صد تا چاقو می‌سازند و یکیش هم دسته ندارد.

زاهدنمایان کذاّبی که نه تنها با مردم، با خودشان هم وحدت ندارند. بذر یأس و کینه می‌پاشند و از پستان دین، شیر دنیا می‌دوشند.

يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِم مَّا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ… هر مویشان یک ساز می‌زند و ظاهر و باطن شان یکی نیست و هنری جز دریدن پوستین یوسفان ندارند…

«اریک هابسبام» وقایع نگار و وقایع نمای ارجمند عصر ما درست گفته بود: ﺑﺪون آﮔﺎهی از ﺗأثیری که ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎی کارل مارکس ﺑﺮ ﻗﺮن بیستم داﺷﺘﻪ ﻣﺎ نمی‌ﺗﻮانیم دنیایی را که اﻣﺮوز در آن زﻧﺪگی می‌کنیم، ﺑﺸﻨﺎسیم.

……………………………………………………………….

منابع

v      گروندریسه (مبانی نقد اقتصاد سیاسی)، کارل مارکس، باقر پرهام – احمد تدین

v      گروندریسه (به فارسی)

v      http://www.k-en.com/html/grondise1.htm

v      ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺗﺎریخ ﻣﺎرﮐﺲ / ﺗﺎم راﮐﻤﻮر / ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻃﺎھﺮه ﺻﺎحبی

v      دوران گروندریسه و کاپیتال / محمد قره گوزلو

v      شکل های تاریخی رابطه اجتماعی در گروندریسه کارل مارکس / ژاک تکسیه / برگردان ب. کیوان

v      سخنرانییهای دکتر مرتضی محیط (از جلسه هفدهم ، ۲۶ اکتبر ۲۰۰۹ به بعد)، مقدّمه گروندریسه و…

v      ب‍ن‍ی‍اده‍ای ن‍ق‍د اق‍ت‍ص‍اد س‍ی‍اس‍ی در ۱۵۰ س‍ال ب‍ع‍د /مارچلو موستو / ترجمه حسن مرتضوی

v      Marx’s Grundrisse and Hegel’s Logic by Hiroshi Uchida, published by Routledge 1988

v      Marx’s Grundrisse, London: Macmillan.Marx, Karl (1903) ‘Einleitung zu einer Kritik der politischen Ökonomie’,

v      Karl Marx’s Grundrisse: Foundations of the Critique of Political Economy 150 later / Marcello Musto        

v      Die Neue Zeit ,21, vol. 1: 710–18, 741–5 and 772–81.Marx–Engels–Lenin Institute (1939) ‘Vorwort’ [‘Foreword’], in Karl Marx,

v      Grundrisseder Kritik der politischen Ökonomie (Rohentwurf) 1857–1858

v      Lallier, Adalbert G. The Economics of Marx’s Grundrisse: an Annotated Summary. New York

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!