زهرا سلطان و کهنه گوهی تاریخ

آنچه نصیب ایران شد و آنچه ایرانیان در آن بسر میبرند شاید بتوان گفت که حق مسلم ما میباشد. یعنی در هر برهه ای از زمان در شش هزارسال گذشته کم و بیش یکروز هم بعنوان ملت نمیتوان گفت که حق ما بطور جمعی خورده شده است. ولی شش هزار سال ننه من غریبم و شورمال کردن کهنه تنبان گوهی تاریخ بدست هر زهرا سلطانی و هر بابا شمل و ننه قمر یک تئاتر تکراری است که همه دنیا از آن خسته شده اند بجز ملت ایران. دیگر کار ما بجایی رسیده که بچه مستوفیان ما در خارج افتخار میکنند که در ایران بزرگ شده اند ولی  فارسی بلد نیستند و در لابلای خاطرات ایرانشان بیاد میاورند که هر روز در مدرسه شان خانم معلم سر ساعت ده صبح یک قاشق عسل میگذاشتند لای لپ هر شاگرد که خوب پرواری شود، چون اینها دست پرورده بنده گان دربار انگلستان بودند. در گوشه دیگر حیاط زهرا سلطان هم از زیر چشم نگاه میکرد و میخواند که “آنکه بما نریده بود غلاغ کون دریده بود.” نقطه عطف شخصیت ایرانیان امروز را در یک جمله میتوان خلاصه کرد: مصدق و رضاخان و قاجار، بهمراه کسروی، محمد رضا شاه و فرزندش و امام خمینی و گوگوش، فرخزاد و قیمت دلار، کباب متری، بهائیگری و بمب اتم در خدمت شیعه اثنی عشری. اینست آنچه ایران در آن گیرکرده است و آن تشت مسی که زهرا سلطان در گوشه حیاط از درون آن روزی خود را در میاورد و کهنه پاره های تاریخ کهن را شورمال میکند و با اشک چشم رختهای شسته شده را کر داده و بدست باد میسپارد

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!