آیا هیچ فکر کرده اید که پرزیدنت اوباما از دست ما ایرانیان چه میکشد؟ منظورم از ما ایرانیان فقط دولت و حکومت ایران نیست بلکه همه ما ایرانیان است چه در داخل و چه در خارج از کشور.
به نظر میرسد که در 3 سال گذشته که اوباما به ریاست جمهوری آمریکا رسید هیچکدام از سیاست های او و دولتش مورد پسند ما ایرانیان نیست. بیچاره اوباما اگر حرف از تهدید نظامی بزند، داد و فریاد میکنیم که نه، نه، جنگ بد است. اگر حرف از تحریم اقتصادی بزند، میگوئیم: تحریم بد است و در نهایت به ضرر مردم ایران است. اگر اصلا” هیچ کاری هم نکند، باز گله مندیم که چرا در مورد ایران کاری نمی کند. به علاوه لابی اسرائیل هم بیکار ننشسته و خواهان حرکت، یا سیاستی خصمانه علیه ایران است.
حال اگر بخواهیم کمی منصفانه قضاوت کنیم، باید به این نکته اساسی توجه کنیم که اصولا مردم آمریکا به اوباما و هر شخص دیگر که کاندید این شغل است رای نداده اند که مشکل ما ایرانیان را حل کند. وظیفه اصلی هر رئیس جمهور چه در آمریکا و در هر کجای دنیا پیشبرد منافع ملی آن کشور است. بنابراین بر خلاف خواسته ما ایرانیان، وظیفه اصلی آقای اوباما حفظ منافع ملی مردم و کشور آمریکا در جهان میباشد. حال اگر ما بتوانیم به او و دولتش بقبولانیم که دفاع از ملت ایران در درازمدت به نفع مردم و کشور آمریکاهم هست، آنگاه به نتیجه دل خواه خود خواهیم رسید.
اگر از اکثر ایرانیان بپرسید که آقای اوباما چه سیاستی باید در مورد ایران داشته باشد؟ بیشتر میگویند که “او باید از مردم ایران دفاع کند”. این جمله به ظاهر خیلی ساده ولی در عمل بسیار مشکل وشاید غیره ممکن باشد.حالا بیاید فکر کنیم که آقای اوباما، به فرض محال، تصمیم گرفت که به مردم ایران کمک کند. راستی او و دولتش چگونه باید با نمایندگان مردم ایران تماس گرفته تا به خواسته آنها عمل کند؟ در داخل کشور که کسی جرات تماس با آمریکا را ندارد، چون بلا فاصله به همکاری با شیطان بزرگ متهم شده و اصولا چه کسی میتواند ادعا کند که از جانب مردم ایران حرف میزند؟ آقایان موسوی و کروبی؟ ما که ان ها را قبول نداریم و میگویم آنان به جنبش سبز ربطی ندارند و جزئی از دولت هستند راستی سخن گوی جنبش سبز کیست؟ و اما در خارج از کشور هم اوضاع بد تر است. بعد از گذشت بیش از ۳۰ سال، هنوز هیچ نهاد و سازمانی که بتواند به نمایندگی از اکثر ایرانیان خارج از کشور صحبت کند، وجود ندارد.
البته نا گفته نماند که در همین کشور آمریکا که ما زندگی میکنیم ده ها و شاید صد ها گروه، سازمان، نهاد، و شخصیت های سیاسی هستند که مدعی هستند که از جانب “مردم ایران ” حرف میزنند ولی در عمل هیچکدام دلیل و یا آمار موجه ای برای ادعای خود ندارند. کافی است سری به دنیای اینترنت، فیس بوک و تلویزیون های ماهواره ای لس آنجلس بزنید تا ببینید چه میگذرد. از پایا و پاشا و نایاک و نمک گرفته تا گروههایی با نام های عجیب و غریب مانند کلاغ ایران، عقاب ایران، سازمان پادشاهی، طرفداران مجاهدین و مناادین، چپ میانه، چپ چپ،چپ راست، دوست داران زردشت، عاشقان ایران و خوزستان و کردستان و ایران بزرگ و خلیج فارس درفش کاویانی و شیر و خورشید با شیر و بدون شیر و ایرانیان آریایی, ما هستیم، ما نیستیم، و صدها نامهای دهان پر کن دیگر.
واقعیت تلخ این است که در همین آمریکا ما هنوز بر سر اینکه نوروز را با لاتین چگونه بنویسیم، و یا سیزده بدر را در چه روزی بر گذار کنیم، و یا در مراسم مختلف پرچم بیاوریم یا نه، و پرچم شیر و خورشید داشته باشیم و اگر داشتیم دست شیران شمشیر باشد یا خیر، جر و دعوا داریم چه رسد به این که بخواهیم آقای اوباما را در مورد ایران راهنمائی کنیم. البته مبارزین ” اینترنتی و فیس بوکی ” در حمله به یکدیگر و هرکسی که برخلاف میل آنها دست به کاری بزند، پیشتاز هستند و بلافاصله تهمت ها شروع شده و دیگران را متهم به همکاری با جمهوری اسلامی و یا طرفدارات مماشات کرده و به قول خودشان ” افشاگری ” میکنند، همگی هم مثلا” طرفدار آزادی و دموکراسی هستند.
در این میان حتی بیچاره هنرمندان هم از این تهمت ها بی نصیب نمی مانند. نمونه ان کنسرت اخیر آقای گلپا، ستار، و شاهرخ بود که به خاطر تقارن تاریخ آن به ۲۲ بهمن، سال روز انقلاب، مورد حمله شدید این به اصطلاح نمایندگان و نگاه داران “هویت ملی” قرار گرفت. جالب این جاست که این مبارزین فیس بوکی که به قول خودشان هزاران لیک (Like) و یا دوست (Friend) در صفحات خود دارند به زحمت می توانند ۵۰ نفر را برای اعتراض جلوی ساختمان فدرال در لوس آنجلس بیاورند.
خلاصه کلام این که آقای اوباما به هر حال سیاست خارجی خود در مورد ایران را با توجه به شرایط جهانی و مشورت با مشاوران آمریکای و ایرانی تبار خود به اجراء در آورده و در حال حاضر شاید هم تا حدی موفق بوده است. اما آیا این سیاست ها در نهایت سیاست ها به نفع یا ضرر مردم و کشورمان ایران خواهد بود، قابل پیش بینی نیست. همانطور که قبلا گفته شد تنها راه تاثیر در سیاست خارجی آمریکا توسط ما ایرانیان، داشتن یک سازمان یا نهاد فرا گیر است که بتواند بیانگر خواسته های اکثریت ایرانیان مقیم آمریکا باشد. تا زمانی که تا زمانی که ما چنین نهادی نداشته باشیم بیش از این نمی توان انتظار داشت. راستی اگر شما مشاور اوباما در مورد ایران بودید، به او چه پیشنهادی میکردید؟
به امید روزهای بهتر!