پرسپولیس اینروزها با مسائلی روبروست که ذهن بسیاری از فوتبال دوستان را درگیر خود کرده است. همه هواداران این تیم از خود میپرسند که چرا پرسپولیس به این روز افتاده؟ علت اساسی حال و روز پرسپولیس در چیست؟ بازیکن مدّعی ندارد؟ سر مربی نامدار ندارد؟ پول بی حساب در اختیار ندارد؟ گردانندگان زورمند و با نفوذ! ندارد؟ پس چی ندارد؟؟!!ا
فیزیک تیمی را میتوان تغییر داد، اما شیمی آنرا نه. مگر میشود یک تیم مردمی که زاده ی اعتراضات زمان تولدش بوده را اکنون به بند کشید و باز هم توقع نتیجه گرفتن از آن داشت؟؟
این پرسپولیس دربند است، نه پرسپولیس تهران. دربند سپاه پاسداران. حال و روز اینروزهای پرسپولیس، ریشه در ریشه ی موجودیت این پایگاه مردمی دارد!! و این چیزیست که زورمندان سپاهی از درک آن عاجزند.
من اگر فوتبال را تنها برای زیباییهایش دوست داشته باشم، بازی تیم هایی مانند رئال مادرید و بارسلونا را در رده باشگاهی و برزیل و آرژانتین را در رده ملی نگاه میکنم. و اما چرا من پرسپولیس را دوست دارم!؟
هدف، هواداری از رنگها نیست، هدف، پشتیبانی از حقیقت،خنثی کردن نیرنگها و رسوا کردن نیرنگبازان است که در این وادی، همگی مان مسافر یک کشتی هستیم.
آیا تا بحال از خود پرسیده اید که چرا پرسپولیس بیشترین شمار هوادار را در بزرگترین قاره ی این کره ی خاکی دارد؟
هوادار پرسپولیس فوتبال زیبا را دوست دارد، اما تنها این فوتبال نیست که به آن اهمیت میدهد. در اینجا دیگر سوال “بودن و یا نبودن” نیست، بلکه “چگونه بودن” مطرح است.
از نگاه مردم، پرسپولیس پایگاه مقاومت و علی کریمی سمبل آزادیخواهی ملتیست که آزاد زیستن را دوست دارد.
پهلوان پنبههای اینترنتی که از پشت لپ تاپ خود دستور مبارزه صادر میکنند زیادند، اما اگر همانند علی کریمی حرفت را در وسط دهان گرگ زدی مردی. قصه دستبند سبز و هدیه پیراهن باشگاه آلمانی و بسیاری حرکتهای دیگر که نماد اعتراض یک ملت است را همه به یاد دارند، اما آنچه در این مسیر مهم است، تداوم باورهای ملتی است که پهلوان خود را تنها نگذارند….
آیا علی کریمی آزادتر از بقیه زاده شده و یا آزادتر از خیلی ها میاندیشد؟! به قهرمانی در ورزش رسیدن مرهون خلاقیت، افزودن دانش فنی و تمرینهای شبانه روزی در مسیر رشته هدف است، اما پهلوان شدن بسیار فاکتورهای دیگری نیاز دارد که مهمترین آن، مهر تأیید مردمیست که باورت دارند. ویژگی که به اسانی بدست نمیآید… به قول هواداران در خطاب به علی کریمی، “بر روی نام سرخت قلم سرخ کشیدند، اما نمیتوانند نامت را از دلهای ما خط بزنند.
علی کریمی, قهرمانی است که خواسته و یا ناخواسته ولی آگاهانه سمبل اعتراض در پرسپولیس شده است. پهلوانی که اگر چه به ظاهر تنهاست، اما میلیونها ساپورتر و آزادیخواه مانند کوه پشتش ایستاده اند.
در جائی که ارزشها به ضّد ارزش تبدیل شدهاند و به حقٔ اعتراض آزاداندیشان هم اعتراض میشود، علی کریمی بنا به رسالتی که جبر زمان، مکان و شهرت زودهنگام بر دوشش گذارده و نیز به دلیل شخصیت استثنأیی و ذات بی نظیر فوتبالی وی، آریو برزنیست که اگر چه نزدیک به انتهای نبرد خود در درون مستطیل سبز میباشد، اما تاثیر حضورش در این مبارزه سرد و دفاع از ارزشهای ریشه ای پرسپولیس نه تنها از میان نمیرود، بلکه تا دورانی بیکران پس از وی استوار خواهد ماند و بدین خاطر که توانایی حذف این قهرمان ملی از صحنه ی مبارزه حتی از عهدهٔ این زورمندان نیز خارج است، تلاش به ترور شخصیت این پهلوان میکنند که “زهی خیال باطل
گمنامانی که از ناکجا آباد حکومت قبیلهِ ئی استبداد به پرسپولیس آمده اند تا شاید از نمد این نام و به خاطر آیین ریشه ای این بنیاد، اسمی برای خود دست و پا کنند باید بدانند که این پرسپولیس, مثلث برمودای آنان هم خواهد شد، که نه تنها در انتخابت دروغین قبیله خود به جائی نخواهند رسید، بلکه همان خرده اعتبار مجازی هم که در سایه پرسپولیس به دست آورده اند را نیز تحویل میدهند و میروند.
بختکی که اینروزها گریبان بسیاری چیزها, به ویژه فوتبال ایران را گرفته، عنصر نامطلوبی است که با دو سه اسپری و امشی میدان را ترک نمیکند. “گاو نر میخواهد و مرد کهن”
شاید اگر هواداران، قصّهٔ آن طوطی که برای بدست آوردن آزادیش از قفس بازرگان، به ترفند ایست قلبی متوسل شد را به یاد بیاورند، آزادی این تیم را تسریع بخشد
موجیم که اسودگی ما عدم ماست
ما زنده به آنیم که آرام نگریم…
اردشیر آرین
رسانه های بدون مرز