خواسته بودی سطر سطر زندگی را سرود کنی/قفلی زدند سنگینتر از تمام هیاکل شب بر دهانت/هنر را تلفظ کردی وُ شعر را خوراک./خسته بودی/برای گذر از خستگی/باید میبخشیدی/یا خود را یا زندگی را/و تو/زندگی را بخشیدی/به دلقکها به کمدینها به کاسبها به رییسجمهورها/به فرماندهان جنگ به روشنفکران/و به تمام آنهایی که برای ماندن میجنگند./و تو،/عاریتی هستی بر این جهان./خواسته بودی/زندگی را سرود کنی/قفلی زدند بر دهانت/سنگینتر از تمام هیاکل شب./
سروده 1378