سی سال عزا و حسرت، سی سال بی حرمتی و رنج، سی سال زندگی بدون خدا و ایمان؛ راستی ما برا ی تحمل و صبوری حد و مرزی را میشناسیم یا نه؟ راستی چرا ما نمیخوا هیم قبول کنیم که مذهب عامل تمام رنج ها و بد بختیهای ما بوده است؟ بخاطر خدا ی راستین که فقط مهر است و اندیشه و فهم و شعور، بیا یید مذهب امان را به خانهها مان ببریم و آینده فرزندا نمآان را سیاه نکنیم.
میر حسین موسوی که ظاهراً میرود تا علم دار جنبش آزادی خواهی جدید ما باشد، بدون هیچ شک و تردیدی فرزند امام خمینی است، فرزند مذهب است، فرزند خدا ی دروغین است. موسوی رندیست از تبار رندان مذهبی که میرود از جایگاه مذهب در نزد تودهها بعنوان عاملی برای دستیابی به قدرت استفاده کند. موسوی و امثال او به تنها چیزی که فکر نمیکنند آزادی و دموکراسی است، چرا که آنها فرزندان مذهب و دیکتاتوری اند.موسوی دیروز از امام ش گفت، از مرادش گفت؛ او خمینی را “حضرت امام خمینی” خواند و از این راه به ریش تمامی آزادیخواهان خندید.
راه آزادی ایران از کنار هیچ معبد و مسجد و امام و امام زادهای نخواهد گذشت؛ راه آزدی ایران از هیچ حوزه علمیهای که علمش علم خدا ی دروغین و سفسطه است نخواهد گذشت. راه آزادی ایران از خانه خاتمی و کروبی هم نخواهد گذشت. راه آزدی ایران از میان فرهنگ غنی و اصیل ایرانی و ارزشهای راستین و والای انسانی خواهد گذشت. راه آزادی ایران راه منطق و شعور و ضرورتها ی زمانه است.
زمانه زمانه ایست بسیار حسا س و سرنوشت ساز؛ مبادا که اجازه دهیم رندان مذهبی آخرین فرصت آزادی و رهائی را از فرزندان ما بگیرند. آئین سی ساله خمینی آئین ضد آزادی و مخدوش کننده ارزشهای بشری بوده است؛ و این حقیقتی تلخ است که جامعه ایرانی باید شجاعانه بپذیرد و برای نجات خویش خدا را به خانه ببرد تا از چشم هیز رندان مذهبی مصون ش بدارد.