کمترين تحريری از يک آرزو اين است:
آدمی را آب و نانی بايد و آنگاه آوازی
در قناری ها نگه کن، در قفس،
تا نيک دريابی
کز چه در آن تنگناشان
باز شادی های شيرين است
کمترين تصويری از يک زندگی:
آب
نان
آواز
ور فزون تر خواهی از آن، گاهگه
پرواز
ور فزون تر خواهی از آن
شادی آغاز
ور فزون تر ، باز هم خواهی….بگويم،باز؟
آنچنان بر ما به نان و …آب
اينجا تنگسالی شد
که کسی در فکر آوازی نخواهد بود
وقتی آوازی نباشد،
شوق پروازی نخواهد بود.
محمدرضا شفیعی کدکنی