از یادداشت های روزانه ی یک آواره
اول شهریور دیگر سال هاست برای “کجایی”، “چه می کنی” حوابی ندارم. درمانده می مانم، ساکت، حیران که چه بگویم. گاه می گویم خوبم،
اول شهریور دیگر سال هاست برای “کجایی”، “چه می کنی” حوابی ندارم. درمانده می مانم، ساکت، حیران که چه بگویم. گاه می گویم خوبم،
این که ناگهان حس می کنی “زن” شده ای و بسیار “دور از آسمان”، و عواقب این همه، تو را “گیج” کرده، یا گیج مانده
تا آنجا که شنیده ایم و می دانیم، “استقلال” یعنی این که هیچ کس و هیچ چیز بر تصمیم ما اثر نگذارد. یعنی ما
http://www.ali-ohadi.com/global/index.php?section=guest&module=andarooni&lang=fa&id=89 نظرات و انتقادهای احتمالی را همین جا منظور بفرمایید
همزمان با سالگرد انقلاب مشروطه، بار دیگر “اساتید” جمهوری اسلامی به تکرار تحریفات خود از تاریخ پرداخته اند تا از روش “تکرار دروغ”، مساله را
یادم هست، تکه نانی اگر به زمین می افتاد، باید بر می داشتیم، می بوسیدیم، بر پیشانی می مالیدیم و بر سر تاقچه یا دیوار،
می گویند مذهبی متعصبی تاریخ می نوشت، به واقعه ی کربلا و روز عاشورا که رسید، نوشت؛ امام با هر حمله سه تن از اشقیاء
پدر به اعتباری می توانست جزو “ملی – مذهبی”های امروزی باشد چرا که هم متدین بود، هم شیفته ی مصدق و هم علاقمند به بازرگان.
خبر را که خواندم، باور نکردم. باورکردنی هم نیست. شیرین علمهولی، فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان یک ساعت پیش (پنج و
با وجود گذشت یازده ماه از عمر جنبش سبز، رهبران اسمی این جنبش در داخل ایران هنوز هم به سختی در چنگال مفهوم سازی های
یاد مادر بخیر! بسیاری از تکیه کلام ها و ضرب المثل هایش، جا و بیجا در مسیر عمر، در گوشم زنگ زده اند. هر بار
ما ملت “ساده دلی” هستیم. ترک و کرد و بلوچ و فارس و… هم ندارد، همه ی کسانی که در محدوده ی این مرزهای جغرافیای
جناب وزیر “آمیزش و درروش” دولت قلابی، جارو برداشته اند تا “شاهان” و “تاریخ پادشاهی” را از کتب درسی مدارس جارو کنند. دلم به راستی
آقایی به اسم “کاسپین ماکان” که گویا سابقن نامزد ندا آقا سلطان بوده، رفته است اسرائیل و با “شیمون پرز” دیدار کرده است. دو شبانه
ما معتقدیم همه ی مردم ایران باید برای رسیدن به هدف های ملی …، متحد باشند و در یک جهت حرکت کنند،… در نظام چند
گیرم تمامی جنایات و خلاف کاری هایی که جمهوری اسلامی به “عبدالمالک ریگی” نسبت می دهد، بی کم و کاست بپذیریم؛ بپذیریم که در کجا
بر کسی پوشیده نبود که رهبر و دار و دسته ی قداره بند و هوچی اش از تظاهرات “سکوت” و بدون شعار، به نفع خود
“لویی بونوئل” گفته است؛ مرده ی آنم که به دنبال حقیقت می گردد اما دشمن آنم که بگوید حقیقیت را یافته است! گفته اند
دوتا کفتر نشسته بودند، روی نیمکتی، توی پارکی، کنار آبی … اولی – فکرشو بکن، اگر یه روز، سر یه ساعت معین، هر
در یکی دو هفته ای که گذشت، از میان تمام وقایعی که اجازه یافتند در روزنامه های رسمی رژیم منتشر شوند، چگونگی توصیف دو واقعه
هزاران لینک و مطلب و یادداشت ثبت شده از سال ها پیش مانده که در این خیال خوش ثبت کرده ام تا مگر روزی
“کمیته حقوق بشر مجمع عمومی سازمان ملل متحد برخورد خشونت آمیز حکومت ایران با تظاهر کنندگان را در جریان وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری
گاهی این سوال پیش می آید که چرا پس از حمله ی اعراب و شکست و سقوط ساسانیان، این همه جنبش های مقاومت در مخالفت
سندی در دست نداریم که ثابت کند در هزار و چهارصد و پنجاه سال پیش، انوشیروان این حرف ها را گفته باشد. اما سند معتبری
“محاکمه ی ژاندارک” هم به سادگی و خوفناکی دیگر فیلم های “آندره برسون”، سینماگر فرانسوی ست. بی پیرایه ها و ترفندهای سینمایی، بی آن که