ای ایران!
گناه من چیه که خبرها یک در میون کمدی تراژیکه و اولین عکس العمل هر آدم معمولی یک خنده – گریه است؟ گناه من چیه
گناه من چیه که خبرها یک در میون کمدی تراژیکه و اولین عکس العمل هر آدم معمولی یک خنده – گریه است؟ گناه من چیه
“آمدیم پایین توی اطاق نشستیم. امپراطور هم بعد آمد پایین می نشستیم، بر می خاستیم، حرف می زدیم، صاحب منصب ها همه راه می رفتند،
میخوام یه حزب سیاسی درست کنم، قاسم! چی میگی؟ برای کی؟ برای کی؟ برای همه! خب این همه حزب و دسته هست، چرا دکون تازه
فکرش را بکن، در عشایر و روستا و حتی در بسیاری نقاط در شهرها هم، جیش کردن در حیاط یا معابر و کوچه و خیابان
در دو اتاق چوبی و ایوان و باغچه ی اطراف این خانه ی نقلی تابستانی، کنار آب و در کناره ی جنگلی انبوه و گسترده،
“عقاب” دکتر خانللری را خوندی؟ یادت هست؟ همون که بعد از مرگ هدایت سروده و به او تقدیم کرده؟ این شعر بلند بر پایه ی
در دانمارک جشنواره ای ادواری هست به نام Images که هر بار گوشه هایی از هنر و ادبیات یک منطقه از جهان را در برنامه
سه هفته ای بود، دوستی با خانواده به سفر تابستانی رفته بود و من کلید دار بودم تا هر از گاه سری به خانه و
این آقای “فرامرز پیلارام” کیست؟ نقاش بوده یا مجسمه ساز یا جاسوس؟ گویا این آقای پیلارام تاریخ هنر درس می داده. یک هفته بعد از
در شلوغ ترین ساعات ترافیک تهران، از شهرک غرب تا فرمانیه، یک ساعتی در تاکسی نشسته ام. فرصتی ست تا منظره ای از ساختمان های
تا اینجا که آمدم یادم بود ها … آمدم، نشستم اینجا، روی این صندلی، روبروی تو … … و نگاه کردم. چیزی بود که می
همین که یکی دو روزی در حال و هوای این جزیره و میان مردم زندگی کنی و … بی اختیار به یاد مورچه ی آرژانتینی
تلفن را که برداشتم بی مقدمه گفت؛ تمامی امروز یاد شیرینی ها بودم. از یک سوپر ایرانی همین نزدیکی ها از هر نوعش که داشت،
نوشته اند که آوازه ی شهر بخارا به عنوان مرکز علم و ادب و هنر، گاه باعث حسادت و هجو گویندگان عرب زبان ساکن بغداد
آقای علی اشتری را به جرم جاسوسی محاکمه و به اعدام محکوم کرده اند. تا اینجای مطلب هیچ چیز غیر طبیعی وجود نداره. این که
از رختخواب به زور بیرون می آیم. باید یک شنبه باشد! پرده را کنار می زنم. آفتاب مثل کلاه زرینی سر بلوک روبرویی را تزیین
مطمئنم جایی همین جاها گذاشته امشان. عجیب است! هر وقت چیزی را لازم داری، طوری گم و گور می شود که انگاری از ازل نبوده.
نوشته است؛ “هر زنی که خود را بیاراید و خوشبو کند و از منزل خارج شود و شوهرش به این کار راضی باشد، خداوند برای
برگرد، به خونه ت! مردی که روبرویم نشسته، مستقیم نگاهم می کند. دور و بر دهان و ریش دو روز نتراشیده اش، کمی خیس است
[In English] ماسوله دهکده ای ست که در دامنه ی شمالی البرز قرار گرفته است. ماسوله در ارتفاع هشتصد متری سطح دریا قرار دارد. در
[In Persian] Masoule is a village, settles on the slope of Alborz mountains. Masoule lies up about 800 meters above the sea. The houses in
کم کم دارد جزئیات به یادم می آید! من هم یادم نیست از کجا می آمدیم یا کجا می رفتیم. همین قدر یادم هست که
This is a view of our building which is a small part of our social housing block. The apartment where my wife Michelle and I
unedited Most of the books of the Koran start with a letter from the alphabet , followed by a short vow. The sixty seventh book
Drenched green fields; wet, gabled roofs over half darkened windows with half drawn curtains; cows munching here and there; the cloudy autumn sky, emerging now