Blog

ستارگان

یک شب به زادگاهم بازخواهم گشت برای چیدن ستاره ها از روی بام خانه ام. پدر می گوید: “نگاه کن، آنجا هفت برادران را نمی

Read More »

جیرجیرک

با لباسی از شب باز آ به درون شب پا نه، آن گاه جیرجیرک صدای گام هایت را خواهد شنود  و تو را به شب

Read More »

نشستهای شنبه

پیشینه‌ی تاریخی آزادی اندیشه و سخن بدون آزادی انجمن امكان‌پذیر نیست، زیرا فرد برای اندیشیدن و بیان آن نیازمند مخاطب است و به علاوه برای

Read More »

دل شاد سعدی

در میان گویندگان قدیم و جدید فارسی کمتر کسی را به زنده دلی سعدی (691 ـ 606 هـ.ق) می شناسم. تخلص او “سعدی” و عنوان

Read More »

حافظ و طبل خوشباشی

غزل های حافظ (مرگ 792 هـ. ق) را همه بی استثنا می خوانند و با این وجود هر کس او را منحصراً ازآنِ خود می

Read More »

Khomeini’s Visit

My father never told us That Khomeini had visited him For medical treatment many years ago When Khomeini was only a “Khomeini” And not yet

Read More »

دیدار خمینی

پدرم هیچگاه به ما نگفت که خمینی به دیدارش آمده1 به درمان دردی، در سال های دور وقتی که خمینی فقط یک “خمینی” بود و

Read More »

رخت شویی

تنها صدای ماشین رختشویی به جا می ماند و رخت های من و تو از یادهای خوشبوی شبانه تهی می شوند: از بوی هیزم و

Read More »

مسجد محله

در محله ی ما مسجدکی بود که گنبد داشت اما مناره نداشت و من در کودکی می پنداشتم در آنجا بود که علی ضربت خورد.

Read More »

The Family Koran

Every day, early in the morning My father, who in his childhood Had memorized all thirty parts of the Koran, Would put the holy book

Read More »

برج کبوتر

همین جا کبوترخوانی می خواهم دور از زادگاهم در شهرک ونیس توی همین اتاق. از مهتابی که به بیرون نگاه می کنم سپیدی امواج به

Read More »

Pigeon Tower

Far from my homeland I want a pigeon tower, here In this very room In Venice. When I look out from my balcony The white

Read More »

باربد

بهاران   با باربد بازآ   با بربطی در بر و شولای سبزی بر دوش از جویبار باغ شاه ، شبانه به درون رو شتابان

Read More »

Barbad, the Lute Player

In the Spring Come back with Barbad (*) Carrying a lute And wearing a green cape. Sneak into the royal garden and straddle the brook

Read More »

شیهه ی بهمن

در شهر تو، شبدرها کی شیرین می شوند؟ در سرزمین من، آن سال در سردی بهمن رسیدند. من، اسب سفیدی را ندیدم که می گفتند

Read More »

February’s Neigh

In your city When does the clover become sweet? In my country, that year It was ripe in the midst of February’s cold. (1) I

Read More »

Dining Table

How beautiful you are, table! You let us look at one another’s eyes And taste one another’s joy.   Hands and spoons, Bites of bread,

Read More »

Mosaddeq at the Hague

If you go to the Netherlands Visit The Hague court of Justice. On a rainy night Linger at its closed gate And look through the

Read More »