نیروانا
تلنگری بر آسمان ميزنم صدای قلبم را در کوچه ای قدیمی می شنوم ابری بر درختی تكيه ميزند پرنده ای بال می گشاید بر روی
تلنگری بر آسمان ميزنم صدای قلبم را در کوچه ای قدیمی می شنوم ابری بر درختی تكيه ميزند پرنده ای بال می گشاید بر روی
می دیدم چشمه سار، اقاقیای سرمست کوچه های همهمه، شفاف، قرمز بر روی پرهای بی شِکِوه شُکوه شاخک ها و تصویر زنی بر برکه –
دستهای خطی من در راستای پیچ پیچ تکدر از دور دورهای خاطره و گفتن از تو با واژه هائی در گذشته ی استمراری با گیسوانت
بانوی رنگ دست در دل آسمان می ِکشی با پنجه های پر از تردید تا بپوشانی بوم برهنه ات را از خون جاری خورشید بانوی
the morning returns with a nocturnal breeze and a dew sparkles on my whole being so, i put my soul in front of the mirror
POETRY * Printer friendly Does this article have spelling or other mistakes? Tell me to fix it.