داستانهای استانبول ۱۰
آقای رفیعی گفت: دوتا اَکمَک «نون» بگیر. کره هم داره تموم میشه. آقای رفیعی و دوتاپسراش، شهرام و شاهین، با فرزاد و فرشاد و من
آقای رفیعی گفت: دوتا اَکمَک «نون» بگیر. کره هم داره تموم میشه. آقای رفیعی و دوتاپسراش، شهرام و شاهین، با فرزاد و فرشاد و من
آقای رفیعی گفت: مواظب باش گولت نزنن. پریروز منرو کشوندن تو اون پاساژ زیر میدون و سیگارا رو از دستم کشیدن و در رفتن. آقای
دو طرف در کنسولگری اسرائیل شش هفت تا پلیس اسلحه به دست وایساده بودن. از دور که نزدیک شدیم ما رو زیر نظر گرفتن. به
بابک و من تو خیابون باریک «جمهوریت جادهسی» که یه سرش به میدان تکسیم میخورد دنبال کلیسای کاتولیک میگشتیم. کنسولگری خیلی از کشورها تو این
آئونی رو انور به ما معرفی کرد. آئونی کرد عراقی بود، با انور کردی حرف میزد و با ما انگلیسی. انگلیسیش خوب بود. آئونی یکی
۴ حاجی، حاجی تبریز بود. یکی دو ماهی بود که تو هتل میدیدیمش. یهبار هم وسطاش رفت ایران و دوباره برگشت. نمیدونستیم چی میفروخت، چی
هزار و نهصد وهشتاد (از دیوان میدان وحشی ۱۹۸۳) نگاهش از یک ستون صفحهی روزنامه به ستونی دیگر میپرد و آنگاه حسها چنان یخزده
دو نویسندهٔ سوئدی در میان سالهای ۲۰۰۲ـ۱۹۹۹ چندین بار به شهرها و مناطق مختلفی در ایران سفر میکنند. آنها با کشوری روبرو میشوند که در
In the beginning was the word and the word came to me and resided. Only prophets and poets can usually pride themselves on such stories.
>>> excerpt >>> excerpt Purchase: “”
Selected poems from Namdar Nasser's new book “Paadarang”. See his bio P.1 Click on poem to see next P.1 Click on poem to see next
I shot these photos during my recent travel to Egypt, including Alexandria and Cairo. I have chosen subjects related to Western influence in under-devolpoed countries.
ALSO By Namdar Nasser Karin Short story Cheraa ezdevaaj nakardeham (1) Why I haven't married Cheraa ezdevaaj nakardeham (2) Why I haven't married
ALSO By Namdar Nasser Cheraa ezdevaaj nakardeham (1) Why I haven't married