Blog

هدیه ممنوع

هدیه ممنوع به دلم راه دارد شلاق تنبیه با پوست سنتم خاطره غمگین دارد راه امشب بی قلندر است و سرد ارزش ما پر از

Read More »

ندارد

خواب سکوت ندارد عطر و مزه ندارد فراموشی ندارد اشک نمک ندارد گرما و تب ندارد جای پا ندارد رویا شاید شیرین ولی ضجر دیرین

Read More »

Un dimanche à Paris

Each Sunday, I go to buy our baguette for breakfast before jogging. Last Sunday I found Paris under snow and instead, I went hunting for

Read More »

White Danube

I tarveled to Budapest and took some pictures. Unfortunately I forgot my camera and so took pictures with my phone. Quality is not optimum but

Read More »

ابدیت

در ذهنم ساختم عشقی مجازی پر از مهر پر از گذشت به سرنوشت باختم زندگی اجباری پر از رقابت پر از پیروزی در رویا یافتم

Read More »

نفس شکسته

شب طولانی نفس کوتاه جاه جوانی بی سرنجام   نفس شکسته نیست آگاه از فرشته مرگ که تعارف میکند به هستی دین و ایمان  

Read More »

گناه سکوت

شب و باد در گرداب خیال با نیاز خسته از کلام که افتاد بر آب و شد سراب از تکرار ——————- آری سکوت گناه من

Read More »

دیدن ماه

ماه را نشان کردم تا ببینی سپیدی مریض وارش سیاهی قسمت نهانش ماه را نشان کردم تا ببینی حفره های مخدوش روحش آرامش دریای متروکش

Read More »

بشنو

بشنو از شیپور غم دل قبل از اینکه فریاد کشد رازعشقی باطل بشنو ازچشمه نوای اشگ که در تاریکی عمق زمین شاید بهشتی است با

Read More »

زندگی

با سه کلام خلاصه میشود زندگی تنفر , مرگ و بی حوصلگی آنرا زندگی کن بی انتظار عشقی , نه تقدیر ی نه ایثار انجام

Read More »

دنیای آشفته

دنیا آشفته شده چو ن  دل من   سفید و بی پروا شده زیر پوشش برف  جمع مبهوت شده برای آزادی حرف   فریاد حیران

Read More »

جوان

چند پل چند راه برای جوانی خیره به عمق طغیان چند امید چند نبرد برای جوانی متاثر از معایب د ران چند عشق چند غم

Read More »

آغوش

به آغوشم بگیر که گرمای دلم رفته وجودم درد شده جادو به دشت رفته به آغوشم بگیر که تار و پودم شک گرفته خدا عاجز

Read More »

برگ خزان

چو برگ خزان شناورم در فضا به پائین به بالا سبکبار در باد سردٍ قبل از باران به شرق به غرب دور از یاران در

Read More »

انتظار شب

انتظار مست نبود امید اینجا نبود در شب راه  زیبا بود و زمان اسیر حادثه — لحظه ای قبل از نیمه شب بی احتیاج رویا

Read More »

سلام

نگو سلام به تاریکی بخند گریه کن در سحر نگاه کن از پنجره به سفیدی برف به جاده بچرخ پرواز کن قلب زمان بشکاف از

Read More »

تنفر

پنجره در قاب خیس شیفته گریه باران تنفر را نیست راهی به دل خزان کجا خورشید کجا ناله چرا جنگ با افسانه — سنگ منتظر

Read More »

صدایت

صدایت پرکرده سکوتم گرمایت گرفته تار وپودم نگاهت دیده راز وجودم واژه هایت شده خورشید روزم ناله هایت سعی تزویر به عشقم بوسه هایت بانی

Read More »

روز

سحر آمد و بستر را طاقتی نیست غزل آمد و زندگی را حوصله ای نیست رهگذر آمد و در غبار راهش آینده ای نیست فغان

Read More »

من

من نیازم رویا ست پیامم واژه سربسته خوابهاست سرنوشتم حک شده بر بادها بر کف سپید موحها نفسم پر از سرمای پائیز دلم فرسوده ولی

Read More »

موج

میرسند موج ها از دل سربسته دریا از سکوت آبی عمق ها میرسند موج ها تا مرا در بر کنند تا درد غم کمتر کنند

Read More »

حرف

دیگر حرفی نیست فقط نشانه دیگر شعری نیست فقط ترانه دیگر عشقی نیست و شاید نبود هرگز راهی به عمق این خانه دیگر ظاهری نیست

Read More »

خوبی

تو خوبی کن در صحرای قلبم بدون ترحم با تجسم نگر این زخم بازم بگشا این قفل رازم بشکن از ریشه نیازم بر فکن سّد

Read More »

جنگ زمان

چگونه زمان را باید کشت در وقت حسارت خبر چگونه تنهائی فکر را شست که امروز نمیگذرد بوی صبح تابستان در آه نفس مرطوب فراموشی

Read More »