The real war we are waging.
>>>
POINT
Iran says much, does little on Gaza
So far, it seems that Iran's support for Hamas is limited to political and diplomatic efforts. The choice of Said Jalili, the secretary of the Supreme Council for National Security, for a diplomatic trip to Lebanon and Syria should also be understood in this context. Iran could have sent Foreign Minister Manoucher Motaki, who is close to hardline president Mahmoud Ahmadinezhad, for its meetings with Hassan Nasrallah and Syrian president Bashar al-Asad, had it wished to irritate Arab leaders and increase their fears of Iran's influence over Hizballah and the militia's potential actions in support of Hamas
>>>
The Islamic Republic of Iran continues its prosecution of its largest religious minority...
>>>
ISRAEL TRIES AND TRIES...
>>>
VIEW
"Valkyrie" makes us think the unthinkable
Tom Cruise’s WWII thriller
Valkyrie has had some oddly nonsensical reviews. I saw the film a few hours after I had returned from a Gaza protest rally; so images of civilian massacre were freshly painful on my mind, making one particular symbolism in the film go far with me. Von Stuaffenberg had lost an eye to the enemy, and the film made sure the audience kept that in mind. Despite the cruel wording, the "eye for an eye" directive in the Torah is meant to
limit the retribution one can exact. It is a
ban against unbridled vengeance. If someone pokes out your eye, then take his eye if you must. But you are forbidden to go on to kill his wife, burn his kids, tear down his house, take away his livelihood, and devastate his land
>>>
What if things had gone differently in the past 2-3 year? What would have happened to Iran.
>>>
ISRAEL
روشنفکران غرب و تراژدی غزه
در عصری که سیاستمداران غرب صدای مستقل و وجاهت اخلاقی خود را در بارۀ کشتارغزه از دست داده اند نوبت روشنفکران است که در حد امکان و در دایرۀ محدودی که رسانه های غرب برای دگر اندیشان اختصاص می دهند به تنویر افکار و راه یابی برای خروج از این بن بست خونین بپردازند. در این مجال چکیده ای از سه مقالۀ مهم از روشنفکران برجسته را مطرح خواهم کرد: خانم نئومی کلاین، نویسندۀ یهودی الاصل کانادائی شنبۀ گذشته (10 ژانویۀ 2009) در روزنامۀ گاردین در مقاله ای تحت عنوان "دیگر بس است. زمان تحریم فرا رسیده"، با مقایسۀ اسرائیل و متحد سابقش حکومت نژاد پرست آفریقای جنوبی یکی از طرق موثر مبارزۀ جهانی با اسرائیل و حامیانش را تحریم اقتصادی و بیرون کشیدن سرمایه ها اسرائیل و سازمانهای وابسته به آن دانسته، آنهم نه از سوی دولتهائی که عجز خود را در مقابله با تجاوز اسرائیل نشان داده اند بلکه از طرف ملتهای جهان.
>>>
Friends... I asked for help with finding Anti Filter help for my friends in Iran. While you argue about the past... I need help to help those there NOW.
>>>
POLITICS
چگونه فقدان و امتناع از داشتن برنامه در يک جبهه، و وجود برنامه در جبهه ای ديگر، می تواند از پيش برنده و بازندۀ هر بازی را معين کند
اين داستان مال سال 1344 است، در سرآغاز ده سالی سراسر از اينگونه تجربه ها که در پائيز 1357 به نقطۀ عطف خود می رسيدند. اکنون من در انگلستان دانشجو بودم و ايران در آتش شورش های خيابانی می سوخت، در جهانی که هنوز اينترنت و ماهواره در آن پا ننهاده بودند، هر روز خبر تازه ای از ايران می رسيد، سيل جمعيت در خيابان ها براه افتاده بود و آنچه از جانب پادشاه «فضای باز سياسی» خوانده شده و خود را بر شرايط آن روز تحميل کرده بود، هر لحظه افق های تازه و دلهره آورتری را در برابر ما می گشود. آن روزها احمد شاملو از نيويورک، و غلامحسين ساعدی از پاريس به لندن آمده بودند، تا نشريۀ «ايرانشهر» را منتشر کنند. شاملو قبل از آمدن، تلفنی از چند تن نويسندگان ساکن لندن، و از جمله مرا، به همکاری دعوت کرده بود. زمانی را به ياد دارم که شاملو و آيدا به لندن آمده و در حومۀ جنوبی اين شهر خانه ای کرايه کرده بودند و ساعدی نيز به آنها پيوسته بود.
>>>
STORY
تا آن روز فکر مىکرديم يک هوس زود گذر است
یکی از کافی شاپ های شهر، با نور کافی، مبلمان راحت، وسعت فضا، و از همه مهمتراینکه هر قدر می نشستی، اخمی را از گردانندگان آن نمی دیدی، پاتق قرار هایم بود. با پاره ای از دوستان گاه ساعت ها آنجا می نشستیم و از هر دری صحبت می کردیم. با اینکه جای خیلی مناسبی برای خواندن تکه های ادبی نبود، گاه این کار را می کردیم. آنچه داستان شکار را شکل داد بر خورد اتفاقی ام با " اکبر " بود که همراه یکی از دوستان به این مکان آمده بود. تازه مهاجرت کرده بود. طی چند نشست با انبرک کنجکاوی اسکلت آنچه را که می خوانید از زوایای ذهن اش بیرون کشیدم. در حقیقت داستان شکار یک داستان واقعی است با تغییر اسامی. و نشانگر یکی دیگر از مصائب جنگی است که می توانست رخ ندهد.
>>>
The dual-identity syndrom that is bound to face us ,head on, some day no matter how foolishly we try to avoid it. longer we wait , harder will be the impact ...
>>>