ذهن پس میزنه
هر سال
این تاریخ
این مکان این تکرار
یاد نمی گیره
اجبار
پر از سئوال بی تسکین
روپوشی آبی یا صورتی
به تن می کنی
نگران
در انتظار بی اختیار
*
ترسِ نوع اول
پِرس . زیرِ فشار
باز فشار. انقدر تا صاف شی از قرار
نو استرس
آی . آی
بالاتر . بالاتر. ریلکس . راحت باش عزیزم
بی روپوش راحت تری
ببخشید درد ت می آد
ریلکس
نفس نکش
آی . آی
بالاتر. بازم . کمی بالاتر
آی
این طرف
نفس نکش
آی
ریلکس . ریلکس . اوکی
اوکی. دان
*
نوع دوم
قرنهاست منتظر نشستی
جلوی تی وی
چند سال آینده بی ملاحظه
می ریزن جلو ت تو صحنه
زرد و بیرنگ بی رمق و بی مو
این تویی
مثلِ زن ادوارد؟ نه بابا اون خیلی خوش شانسِ
هرچی می خوری
اوغ
اوغ . همش اوغ
دل و روده اتو بیرون می ریزی
باید پس بدی
گذشته رو تو ذهنت بالا بیاری
حتی اینجام تو مسئولی
گناه کاری
فلسفه بی فلسفه
ولم کن بابا
...
اشتها بی اشتها
وای از چشم ها
اون دلسوختنا
درد انقدر درده تا راضی به مرفینی
این لحظات آخری
اغما و بیهوشی
..
و ...رفتی
دیگه نیستی
اصلاچه فایده ای
خوندنش و دونستنش
بی کاری؟
...
*
آخ. آمد. آمد. نگا نکن
داره نگات می کنه
از کنار چشمش
بمیر. همین جا بمیر
نفس میترسه بیرون بیاد
نفس بی نفس
نیستی نمی فهمی نمی خواهی
اصلاچه فایده
چند قرن دیگه
حبس هم می گذره
...
داره بر می گرده
قلبت ! بی صدا
قلبت . گرپ .گرپ . گرپ
...
داره نزدیکت میشه
تنت مرده
تمام عمر لال بوده
*
ـ: یو آر فاین
تمومه؟
ـ: یو آر فاین
تمومه
تا سال دیگه
هنگامه
Recently by Hengameh Fouladvand | Comments | Date |
---|---|---|
درد پوش تماس ِشب | - | Apr 29, 2012 |
رد پای خودی | 1 | Feb 21, 2012 |
رنگ زنگ درخشش کهکشان | 2 | Nov 26, 2011 |