مرگِ خویش از یاد برده بود خلیفه
بر الگوی خداش كه میگفتند
نه زاده است و نه میمیرد و نه میزاید.
عرشی ساخته بودند برایش و او
سختاسخت در رتقوفتقِ امور
بی خطا، بی اشتباه، بر الگوی عصمت و طهارت
تا كه تقِْ كارها درآید و باز
از زورِ فتق خدایا كند
انگار دوباره زنده میشد خداش.
حتا دو روز مانده به انتخابات
مهرهها چیده، صندوقها پُر، رسانهها آماده
روی زمین حضار زاریده
روی كرسی، پشتِ میكروفونها
خلیفۀ اكبر
حین سخنرانی
هقهقیكرد و مُرد.
گردن كج، چانه لق، تمام.
چه خندهها كه برنخاست ز خانهها
انگار خدای غم
دوباره مُردهبود.
و چه مصیبتها
كه ننمود دولت
انگار خودِ خدا
مرده بود باز
تا ببینند همه
تنها مرگ است جاودانه!
9/8/2011
Recently by Alef Mahan | Comments | Date |
---|---|---|
کارناوال ریو تا تهران | 1 | Nov 27, 2012 |
اتوبوسی بنام هوس | - | Oct 29, 2012 |
از « آ » تا « ی » ای آزادی | - | Oct 13, 2012 |