یکی از دوستان قدیم در سبزوار به زندان افتاده بود و دنبال وثیقه میگشت. البته به زندان افتادن در پهنه اقتصاد شکوفای اسلامی تعجبی ندارد، ولی آن یار قدیم اهل خدعه و نیرنگ نبود.
ماجرا از "قرارگاه خاتم الانبیا" شروع میشد، وقتیکه دو سال قبل ساختن چهار شبکه کانال آبیاری را بدون مناقصه، از مجموعه طرحهای "جهاد سازندگی" به سپاه پاسداران واگذار کردند.
قرارگاه خاتم الانبیا شامل چند میز است و تعدادی صندلی و یک دوجین اتاق ملوّث به عکس امام ۱۳ و ۱۴ … ولی حدود ۲۰ فقره بنیاد و موسسه نیمهدولتی نیمهخصوصی، قرارگاه را محاصره کردهاند، که در راس هر کدام یک "امیر" سابق یا فعال سپاه قرار دارد.
دور و ور هر کدام از آن موسسات "امیری" نیز، پنج شش شرکت خصوصی "خودی" هستند، که جملگی توسط "پسر حاجیها" و "دلسوزان نظام" کنترل میشوند.
در تمام این هرم اقتصاد پاسدار زده، چهار نفر آدم بدرد بخور و کاری و غیر "رانت خوار"، اگر پیدا کردی ... سلام منو برسون! عمده این "برادران" متخصص دزدی و تقلب هستند، و دارنده مدرک آدم فروشی و اطلاعاتی! با دیپلم معدل ۱۰ و ۱۲، تحت سهمیه ۴۰ در صدی "شهیدان و جانبازان" انقلابی که هرگز ندیدهاند و جنگی که هرگز نکرده اند؛ به زور و ضرب وارد دانشگاههای اسلام مالی شده گردیدند و با هزار تقلب و دوز و کلک و گریه و زاری، مدرک قلابی یا "معادل" گرفتند.
به ناچار و در نبود هر گونه آدم و امکانات، کرور کرور پروژه جدید که به دستور رهبر و صلاحدید دولت، وارد قرارگاه سپاه میشود، باید به موسسات و بنیادهای "امیری" حواله گردد … سپس به شرکتهای اقماری "آقا زاده ها" تحویل شود … و دست آخر "ساب کنترات" به یک یا چند پیمانکار و شرکت مهندسی کننده کار!
مهندس عزیز سبزواری ما هم از جمله همین گروه "کننده کار" بوده است، که به عنوان مثال، اجرای طرح کانال کشی را که به مبلغ ۳۰ میلیارد تومن به قرارگاه خاتم الانبیا حواله شده بود، بعد از سه مرحله دستبهدست بازی و حق و حساب گیری، به مبلغ ۱۰ میلیارد تومن در مناقصه برد.
تا اینجای کار، در مملکت اسلامی (و حتی ما قبل اسلام) تعجبی ندارد، چون آنجا ایران است و دزد فراوان! اما در ۲ سال اخیر، در ذل توجهات دولت امام زمان که شیش دونگ حواسش فقط و فقط سرگرم "کیک زرد" و اورانیوم ۲۰% به بالاست … هزینههای جاری مهندس سبزواری ما ناگهان ۳ برابر شده - واردات ماشین آلات و وسائل یدکی پروژه به گل نشسته - و از همه بدتر، پرداخت صورت وضعیتها نیز متوقف است.
مهندس جان هم مانند اسیری بیچاره و بی پناه، از چهار طرف به زنجیر افتاد. شرکت "امیری" پرداخت حساب نمیکرد … کارگران و کارمندان ۴ ماه حقوق نگرفته بودند … طلبکاران، وام دهندگان و بانکها هم با یک مشت چک و سفته برگشتی رفته بودند "دادسرا". در دادسرا هم ... آنچه البته به جایی نرسد، فریاد است!
میگفت که آن دو ماهی که در زندان سبزوار بود، کمی اعصابش آرام گرفت.
Recently by Shazde Asdola Mirza | Comments | Date |
---|---|---|
The Problem with Problem-Solvers | 2 | Dec 01, 2012 |
I am sorry, but we may be dead. | 18 | Nov 23, 2012 |
Who has killed the most Israeli? | 53 | Nov 17, 2012 |