Published on Iranian.com (//legacy.iranian.com/main)

رنگین کمون

رنگین کمون
by HaNi
21-Aug-2008
 

امروز انگار آسمون از حس من خبر داشت
اون آسمون آبی‌ ، امروز یک عالمه ابر پکر داشت
ابرهای بد خلق انگار با هم دعوا میکردن
شاید هم عشق به همو حاشا میکردن
انگار از دعوای اونها، دل آسمون گرفته بود
با هر یک دونه اشکش، یه دنیا بارون گرفته بود
ابرها که بهم تنه می‌‌زدن، رعد و برق می‌‌شد
دل آسمون پر از جرقه‌های رنگوارنگ می‌‌شد
همه جا سفید می‌‌شد، آبی‌ می‌‌شد،
آسمون انگاری مهتابی می‌‌شد
زیر این نور مهتابی، نگاهی‌ به دور و بر انداختم
همه جا سبز بود، رنگ داشت، پس سیاهی‌ها رو کجا انداختم؟
اشک آسمون کویر دلم رو جلا داده بود
مثل یه مزرئه به زمینش دونه‌های طلا داده بود
حالا هر چقدر هم بارون بباره
برای آسمون و دل من شانس میاره
ابر‌های بد خلق می‌رن کنار، دل من باز می‌‌شه
اونوقت کویر خشک و سیاه پر از گل‌های ناز می‌‌شه
شقایق‌های وحشی رو بگو کنار هم یکی‌ یکی‌
یه سبد گل بچینم، فکر می‌کنم، بدم به کی‌؟
آره انگار آسمون از حس من خبر داشت
قلب من توش تنها یه رهگذر داشت
همهٔ شقایق‌های دنیا رو میدم به اون
همونی که قلبمو پر کرد از آفتاب و بارون
حالا همه جا شده رنگین کمون
حالا از همه چیز می‌گذرم، حتی از جون

Balatarin
Share/Save/Bookmark

Recently by HaNiCommentsDate
مرگ و زندگی‌
2
Mar 12, 2010
بد از این همه سال
3
Mar 03, 2010
هر نفسی که فرو میرود مخل حیات است و چون برمیاید مقرب موت
10
Feb 26, 2010
more from HaNi

Source URL (retrieved on 12/08/2012 - 00:49): //legacy.iranian.com/main/blog/hani-2

 
© Copyright 1995-2010, Iranian LLC.   |    Archives   |    Contributors   |    About Us   |    Contact Us   |    Advertise With Us   |    Commenting & Submission Policy   |
|    Terms   |    Privacy   |    FAQ   |    Archive Homepage   |