تازه دارم رلكس ميشم ... ساعت تازه نه و نيمه شبه و من زود رسيدم به كلوب ...
در گوشه كلوب يك باند جاز داره يكي از اهنگهاي مورد علاقه من رو ميزنه...
Imagination (By Woody Shaw)
به گيلاس ويسكي نگاه ميكنم ... ساكسوفون از اون گوشه داره برام يك داستان تعريف ميكنه ... سعي ميكنم برم توي نخ قضيه, ولي صداي سكسي بارمن حواسم رو پرت ميكنه...
***
بارمن نگاه عجيبي بهم ميكنه , دلش ميخواد باهاش لاس بزنم , احتمالن فكر ميكنه كه تمام شب در انجا خواهم بود و وقتم رو ميذارم تا بلكه راضي بشه و بياد اين ماي پليس ... چشماش قشنگن ولي نه اونقدر كه من رو راضي كنه .
***
اهنگ بعدي رو نميشناسم, سمت راست پوستر اوا گاردنر هست و سمت چپ مارلين ديتريش ... اين زنهاي قشنگ , هميشه در قلبم جا دارند ...
***
كسي كه منتظرش بودم , بالاخره اومد . ميريم سر يك ميز كوچيك و دنج ... بوي عطرش من رو ياده ياسهاي بهاري ميندازه ... موهاش شبيه كاترين دنوو شده , يك لباس شب مشكي با يك ارايش ساده ولي با لبخند فرح فوست.
Bonjour Mademoiselle .
-Bonjour Monsieur .
Vous celle-ci très belle ce soir.
-Merci beaucoup.
***
اهنگ رو ميشناسم حالا ...
Alone together (By D. Gillespie)
با نگاهش ياد شبي ميافتم كه براي اولي بار در پاريس ديدمش ... ميدونستم كه باز ميبينمش ... خطهاي برجسته بدنش زير نور كم رنگي داره اروم اروم ميرقصه ... چشماش هر لحظه بيشتر خمار ميشن ... دستش رو ميگيرم و ميريم كه برقصيم ...
***
بقيه رفتن ... فقط ما هستيم ... هنوز صداي موزيك مياد ... شب خنكي هست .
***
پرده رو ميزنم كنار ... خورشيد خيلي وقته كه بيدار شده ...
سان فرانسيسكو رو دوست دارم.
Recently by Red Wine | Comments | Date |
---|---|---|
که خوش میآمد آن بورانی اسفناج | 4 | Dec 04, 2012 |
راهی که بازگشتی نداشت | 6 | Nov 22, 2012 |
ساعتِ آخر یک آزادیخواه | 32 | Nov 10, 2012 |