برای تهیه گزارش،نوشتار و مصاحبه،راهی اسپانیا میشوم.با اسپانیا غریبه نیستم،سالهاست که این خاک پر احساس را میشناسم.اول به بارسلونا خواهم رفت و در آخر، به مادرید !
بارسلونا،شهر هنرمندان است،تک تک خیابان ها،خانه ها،حتا آدم ها هم در این شهر، ریشه در هنر دارند.
در بارسلونا به زبان کاتالان صحبت میکنند،با اینکه بارسلونا قرنهاست که قسمتی از خاک اسپانیا هست،ولی مردم این شهر همیشه بر ضد پایتخت نشینان بودند و هنوز هم پرچم اسپانیا و عکسهای شاه اسپانیا را اتش میزنند و خواستار مستقل شدن از اسپانیا هستند.
هوای تقریبا همیشه دلپذیر این شهر قابل ستودن است !خانومهای خوش لباس،آقایان صورت خوشان،ونوس و ژوپیتر،کریستفر کلمب.گاوودی و میلا ... در این شهر حوصله هیچ کس سر نمیرود.
بهترین مراکز مد در اینجا هستند،به سراغ کسانی میروم که لباسها ,طرح هاي جدید خود را به زودی به نمایش خواهند گذشت.
به پاسارلا گاوودی میروم ... همانند هر نمایش لباس،همه مشغول هستند،با چند نفر صحبت میکنم ... بوی عطر ،بوی زنان زیبا ،الگانتیسم و گلامور به من لذت میدهد ... ندید بدید نمیشوم،از خود بیخود نمیشوم و به کارم ادامه ميدهم ...
تعداد مارک لباس،زیاد هست،از لباس عروس و داماد لباس شب و لباس براي اقايان تا غیره... اینجا پر از آدمهای مشهور است،به اندازه بی حساب،در همه چیز زیاده روی میشود ! منتظر یکی از مانکنها که ایرانی هست،میشوم.آلمانی زبان است و در آنجا وارد مد شده است،سر به سرش میگذارم و به فارسی چند کلمه با ایشان صحبت میکنم،با خوش رفتاری با من برخورد میکند و از خدا موفقيت ایشان را خواستار میشوم.
مان کنها به `کت والک` ادامه میدهند ...
به هتل باز میگردم،شب بارسلونا زیبا و دیدنی است،با چند دوست و همکار قدیمی تا پاسی از شب،شهر را زیر پا میگذاریم و دوباره عاشقانه این شهر را میپرستیم...
در بارسلونا همه چيز به رنگ ابيست.
فردا روزی دیگر است ! فردا به پایتخت میرویم،به مادرید، به شهر شراب و گل،گیتار و رقص... فردا از مادرید خواهم گفت.
Recently by Red Wine | Comments | Date |
---|---|---|
که خوش میآمد آن بورانی اسفناج | 4 | Dec 04, 2012 |
راهی که بازگشتی نداشت | 6 | Nov 22, 2012 |
ساعتِ آخر یک آزادیخواه | 32 | Nov 10, 2012 |